✍️فرید مدرسی
کار سختی نیست با مردم بودن، شنیدن، گفتن، خندیدن، و گاهی بغض کردن. برخی این را بلدند اما آنقدر تصنعی و کلیشهای اجرا میکنند که نکنند، بهتر است؛ انگشت اشاره به سوی سیاستمداران صاحبمنصب، دولتمردان بر کرسی نشسته، آقایان حاکم شده و هر آنکه با امروز و آینده مردمان این سرزمین سروکار دارد.
مگر ایراد آن چیست که رئیسجمهور در هر دورهای، خود به خرید رود؛ گلایه بشنود و بداند که ماست و کره و نان قیمتش چند است و محافظان نامحسوس او را نگاهبانی کنند. چه میشود که مردم خنده و سیمای او را ببینند و از او فردی ناشناخته نسازند.
چه ایراد دارد که رئیس مجلس، میانه راه از منزل به بهارستان، پیاده شود و خود برود کیوسک روزنامهفروشی روزنامه بخرد و ببیند که جوانان در چه سنی سیگار میخرند و میان آنان چند نفر دختر هستند.
سختی آن چیست که رئیس قوه قضائیه در راه دفترش، سحرگاه به میدان شوش سر زند و بنگرد به گوشههای خیابان و لابهلای کوچهها و اینقدر محافظان برای سیاستگذاران مملکتی تعیین تکلیف نکنند.
وزیر آموزش و پرورش چطور میشود، به منزل کودکی سر بزند و ببیند چرا او همیشه سرکلاس خوابش میبرد و شب تا صبح کجا بوده؟ مشت نمونه خروار است.
وزیر فرهنگ میداند در گالریها جوانان چگونه لباس میپوشند، در اماکن تفریحی ادبیاتشان چگونه است و با چه سن و سالی به ناهنجاریها ورود میکنند و اگر میداند مایل نیست گاهی به پاتوقهای آنان سر بزند؛ شناخته شده و ناشناخته. البته نه با کت و شلوار و پوشش رسمی.
آن منبری که خواستار فلان مسئله از حاکمان است میداند جوان محلهاش چه میخواهد و چگونه رفتار میکند یا فقط نگران سرکار رفتن زنان است و نمیداند زنان بیسرپرست و بدسرپرست چگونه روز میگذرانند؟
این موارد، اندک مواردی است میان گردآب تحولات و تغییرات و مشکلات و مصائب ایرانِ امروز که فی نفسه تکتک اهمیت ندارد اما وقتی کوه میشود، فرو میریزد که کاشکی روسای قوا، وزرا، مقامات و اهل قدرت بخش از آن را با دو چشمان و دو گوش خود میدیدند و میشنیدند که تغییر کنند و باد در گلو نیاندازند و منتی بر مردم نگذارند. یا وقتی میگویند همه چیز ما مردم هستند، همه باور کنند؛ چون دیدند او چگونه میان مردم بوده و از دور، پشت شیشه دودی ماشین ضدگلوله آنان را با سرعت، نقطه ندیده و رد نشده.
اینها سفارش، توصیه و تذکر نیست؛ درد است که آقایان چقدر بوی مردم را استشمام کردند؛ جز اینکه در سال یکی دو بار سر زده به محیطهای تحت امر خود سری زدند. اما باید روزی نیمساعت بدون تشریفات و بلندگو و دوربین و خدم و حشم خرید بروند، پیادهروی کنند، به سینما سر بزنند، فوتبال را در ورزشگاه ببینند، پارک و کافه و کوه را هم از یاد نبرند و هزاران پاتوقی که هنجار و ناهنجار توامان در حال رخ دادن است. قرار نیست همه روزه باشد، لااقل هفتهای یکبار آن را انجام دهند./روزنامه شهرآرا