من در این پژوهش برآنم که جایگاه و کارکرد مفهوم آزادی را در اندیشه کانت بررسی کنم؛ در این پژوهش سعی میشود به این پرسشها پاسخ داده شود: ۱- رابطه آزادی در کلیه آثار کانت به چه صورت است؟ ۲- رابطه آزادی در فلسفه سیاست و فلسفه اخلاق کانت به چه صورت میباشد؟ ۳- آیا کانت مدافع انقلاب بود یا مخالف آن؟ بهترین شکل حکومت از نظر کانت کدام است؟
زندگی فکری کانت به سه دوره تقسیم شده است :۱- دوره پیشا نقادی،۲- دوره نقادی ۳- دوره پسا نقادی. مهمترین دوره، دوره نقادی میباشد. رسالههای کانت در خصوص سیاست مربوط به دوره پسا نقادی است. اما ما نباید این را فراموش کنیم که دوره پسانقادی که به تعبیر خود کانت در مقدمه کتاب نقد قوه حکم به دانش معروف است نتیجه و برآیند دوره نقادی است بنابراین خاستگاه هر موضوعی که در این دوره بررسی شده است دوره نقادی است. ازاینرو ما باید ریشه معنای سیاست و آزادی را در دوره نقادی و حتی پیشا نقادی بیابیم. اینکه گفتم حتی در دوره پیشا نقادی به این دلیل است که کانت طرح کل اندیشه خود را دراین دوره ریخته است. یاسپرس میگوید: «هنگامی که کانت نوشت: «سال ۶۹ روشنی بسیاری به من بخشید» هنگامی بود که او به روش کشف آنتینومیها میاندیشید. این سرآغاز راه خاص او به سوی اندیشیدن فرارونده بر بنیاد نقد تحقیقی بود. نظریه آنتینومیها همواره چون بخش مستقلی در اندیشه او باقی ماند و به همه آثار بعدی نقادی او راه یافت. اندیشه به آنتینومیها میتوانست سرآغاز موثرتری برای کار کانت باشد تا این پرسش که: قضاوتهای ترکیبی آزاد از تجربه چگونه ممکن است؟»(یاسپرس،۱۳۷۲،۱۱۷).
برای کانت، جهان|، خدا، روان و آزادی چهار ایده هستند که برای خرد نظری صرفاً آنسورونده است، و بر روی هم سه دانش را میسازند: جهانشناسی عقلانی، خدا شناسی عقلانی و روان شناسی عقلانی؛ این سه دانش که به طور جزمی و با توجه به مفاهیم فهم ساخته شدهاند هیچ بنیاد استواری ندارند. آنها نتیجه بلندپروازی و زیادهخواهی خرد بلند پرواز ما هستند. کانت در قسمت دیالکتیک سنجش خرد ناب به این سه دانش میپردازد و خطاهایی را که خرد ممکن است دچار آنها شود، بررسی و گوشزد میکند؛ البته توجه به این نکته اهمیت زیادی دارد که بلندپروازی و بنابراین گرفتار شدن در دام تعارضها طبیعی خرد میباشد.
در قسمت جهانشناسی عقلانی که کانت تحت عنوان آتنینومیهای جهانشناسی به حل این تعارضات میپردازد، یکی از مهمترین آنتینومیها، آنتینومی بین علیت طبیعی یا ضرورت و آزادی است. برنهاد یا تز میگوید: «علیت برطبق قانونهای طبیعت، یگانه علیتی نیست که از آن، جملگی پدیدارهای جهان مشتق توانند شدن. فزون بر آن، فرض کردن گونهای علیت بوسیله آزادی، برای توضیح پدیدارهای جهان ضروری است. پادنهاد یا آنتیتز: آزادی وجود ندارد، بلکه همه چیز در جهان منحصرانه بر طبق قانونهای طبیعت رخ میدهد»(سنجش خردناب،۱۳۶۲،۵۳۴-۵۳۵).
از ویژگیهای این دو قضیه این است که هیچ یک توسط تجربه رد یا تأیید نمیشوند، دیگر اینکه هر یک برای خود از قسمی لزوم برخوردار است. بنابراین هر دو ادعای درستی میکند. این نشان میدهد که بنیاد این تعارض از دل طبیعت خرد بر میخیزد. کانت میگوید وقتی ما برای جستجوی شرط امر مشروط جویای امر نامشروط میشویم و حدود و توانایی خرد خود را نمیبینیم دچار خطا می شویم. به سخن دیگر این خطا نتیجه نادیده گرفتن نمود با ذات به خودی خود میباشد.