محمدحسین غیاثی
ملت ایران بیپناه و مظلوم است. شب خوابید و صبح بیدار شد، ارزش نقدینگیاش از نصف هم کمتر شد. و روزهای بعد کمتر و کمتر.
ملت بینوا در این آشفته بازار، سراسیمه دنبال راه چاره افتاده است. مثل وقتی که آبله یا حصبه یا وبا در یک شهری همهگیر میشود.
مردم میبینند که جلو چشمشان دستمزد و دسترنجشان دارد آب میشود.
دولت، پناه مردم است. یکی از شرکتهای خودروسازی دولتی به میدان میآید. اطلاعیه میدهد که قصد دارد به همان قیمت دولتی
ماشین بفروشد. ملت به سایت شرکت هجوم میآورند. اطلاعیهای منتشر میشود که در عرض یک دقیقه بیست هزار نفر از آن شرکت
خرید کردهاند. این خبر در سطح وسیعی پخش میشود. مردم هجومشان بیشتر میشود. انگار هواپیمای سازمان ملل برای قحطی زدگان
آفریقا از آن بالا ارزاق میریزد. نهایتا گفته شد آن شرکت هزار میلیارد تومان فروخته است. جنسی را که مزیت اقتصادی خاصی ندارد.
یک متخصص اهل فن میگوید اساسا در ایران این امکان آنلاین وجود ندارد که بیشتر از سه هزار نفر را بتوان در آن واحد ثبتنام کرد.
پس آن خبر بیستهزار نفری چه بود؟ چرا منتشر شد و چکار کرد؟
بخوانید تا ته ماجرا را.
وقتی اردوغان به ترکها گفت، ارزش لیر ترکیه سقوط کرده است لطفا به دولت کمک کنید. گفته میشود مردم ترک پانزده میلیارد دلار
پولشان را به بانکها بردند و لیر خریدند. در اقتصاد اجتماعی این عمل شاید به اندازهی یکصدمیلیارد دلار ارزش داشته باشد و ثبات و
رونق را به بازار برگرداند. چرا که نشان میدهد یک جامعه پشت دولتش ایستاده است.
در ایران وقتی سخنگوی پیشین دولتِ حسن روحانی خواست که مردم طلا و دلار را به بازار ببرند، ایرانیان به آن خندیدند و دقیقا عکس
آنرا انجام دادند.
ملت ترک به دولت خود اعتماد دارند و ایرانیان ندارند.
ریشهی بیاعتمادی ایرانیان چیست و کجاست؟
حاکمان خود بهتر پاسخ آنرا میدانند. اما اگر این سوال را از هر ایرانی بپرسید یک مثنوی پیشرویتان میگشاید پر از خون جگر.
چقدر خوب بود ، مقامات ایرانی ملاقاتکننده با اردوغان در سفر اخیرش به تهران از او میپرسیدند ، تو چگونه حکومت کردهای که با
آنهمه حواشی و مشکلات و اعتراضات، لااقل وقتی که دست نیاز به سوی ملت ترک دراز کردی بیجوابتان نگذاشتند؟
نگام ، ناگفته های ایران ما