✍️داوود حشمتی
این روزها بحث پنجشیر توسط جریان افراطی اصولگرایان با یک تحریف بزرگ روبه رو شده است. درحالی که آنها مشخصا از طالبان حمایت می کنند، از اصلاح طلبان می خواهند «درصورتی که به این وضعیت اعتراض دارند، تیپ اصلاحیون تشکیل داده و به جنگ طالبان بروند» این گزاره از سوی کسانی چون حسین شریعتمداری و حسن عباسی تئوریزه و در فضای مجازی توسط اکانت های سایبری تکرار شده است.
سئوال این است: کدام یک از اصلاح طلبان خواهان برخورد نظامی با طالبان شده است که آنها جا خالی کرده و از اصلاح طلبان می خواهند به جنگ بروند؟
اولا در دو مقاله اخیر تاکید کردیم که ایران به لحاظ دیپلماسی و حمایت از پنجشیر چه کاری را باید انجام می داد و دستکم این است که اینگونه سراپا شیفته طالبان نشوند و یا لااقل چند صباح دیگر که نتیجه و خطرات آن به کشور تحمیل شد، از زیربار مسئولیت آن فرار نکنند.
ثانیا جنگ کار نیروی نظامی است که نیروهای سپاه و ارتش سالها برای همین کار آموزش دیده و حقوق دریافت کردهاند.
ثالثا و مهمتر از آن اینکه اصلاح طلبی به عنوان روشی غیرخشونت آمیز با جنگ مخالف است، مگر جنگ دفاعی که از سر ناچاری به کشور تحمیل شده باشد.
لذا در این شرایط توصیه افراطیون به اعمال خشونت آمیز و کشاندن افراد به حرکت های مسلحانه با چه زمینه ذهنی و هدفی صورت می گیرد؟
اگر به دهه پنجاه برگردیم می بینیم که ساواک علاقه زیادی داشت تا جوانانی که کتاب می خواندند دست به مبارزه مسلحانه بزنند چون در آن صورت برخورد با آنها برایشان مشروعیت پیدا می کرد.
بر عکس در انقلاب و در دهه شصت درخواست امام این بود که مجاهدین خلق اسلحه را زمین بگذارند و به فعالیت سیاسی بپردازند.
درست در نقطه مقابل افراطی ها (از هر طرف) اصلاحات قرار دارد که شعارش «تبدیل معاند به مخالف، تبدیل مخالف به اپوزیسیون قانونی» است.
حالا سئوال این است که از تشویق افراد به فعالیت مسلحانه افراد سیاسی چه کسی سود می برد؟ فعالیت نظامی و مسلحانه مختص افراد نظامی است و به خاطر همین هم سیاست را از نظامی گری جدا می کنند تا خشونت فعالیت مسلحانه به عالم سیاست تسری پیدا نکند.
اما چرا و با کدام انگیزه عده ای خاص مردم را تشویق به این می کنند که به اعمال مسلحانه (ابتدا در خارج) اساسا فکر کنند؟ از این مساله چه سودی می برند؟ اگر علاقه زیادی به شکل گیری تیپ اصلاحیون دارند باید بدانند که این تیپ سالهاست تشکیل شده و به مبارزه با تفکر طالبان وطنی از جمله کیهانیون مشغول است، اما در دام ترویج خشونت خوارج زمان نخواهد افتاد.
اصلاحات خواهان تغییر است که آن را از مسیر خشونت پرهیز دنبال می کند. مشکل اصلاحات با طالبان در افغانستان هم این است که با قدرت اسلحه می خواهد خودش را به کل افغانستان تحمیل کند و خواست و نظر مردم افغانستان برایشان اهمیت ندارد. و شوربختانه جریان حاکم در ایران نیز درحال مشروعیت بخشی به حکومت بر پایه قدرت نظامی طالبان هستند.
اصلاحات معتقد است که این مسیر منجر به خشونت بیشتر و گسترش این خشونت می شود. آنوقت عده ای فکر کردند با تشویق اصلاحات به مبارزه مسلحانه در واقع آنها را آچمز کردند؟ زهی خیال باطل. اساس اصلاحات برایجاد تغییر با روش های غیرخشونت آمیز است. آنوقت آنها را تشویق به جنگ می کنید؟
برای اصلاحات جنگ تنها یک زمان معنا دارد آنهم جنگ ناخواسته و در دفاع از وطن است. کسانی امروز دچار تناقض هستند که نمی توانند میان حضور نظامی در سوریه و یمن آشتی بر قرار کنند و در بیان دلایل رفتار متناقضشان الکن هستند. نمی توانند روشن کنند اگر سوریه حرم داشت و آنطور که مدعی هستند برای دفاع از حرم در سوریه حضور پیدا کردند، یمن که دیگر حرم نداشت. و اگر قدرت گرفتن شیعیان اهمیت دارد چرا در افغانستان ، طرف طالبان برپا کننده امارت اسلامی می ایستند؟
لذا آنچه اصلاحات با آن مخالف است همین تفکر حسین شریعتمداری و حسن عباسی است که مروج خشونت است و تلاش می کند این خشونت را به لایه های سیاسی جامعه تزریق کند.
و سئوال مهم این است: با کدام انگیزه و هدف این کار صورت می گیرد؟