✍️ حبیب رمضانخانی
روند انتخابات آمریکا، امروز تبدیل به یک چالش بزرگ، نه تنها برای این کشور، بلکه کل دنیا شده است. بسیاری با وجود اعلام نتایج رسمی، همچنان مردد و گوشه چشمی به اقدامات و ادعاهای ترامپ دارند. فارغ از نتایج قطعی آن در آینده، چرا ترامپ حاضر نیست حتی به پذیرش شکست در صورت رای نهادهای نطارتی، اذعان کند؟
پاسخ را می توان در اقدام به بالا بردن هزینه شکست بررسی کرد. سال ها قبل برای خود من تعجب برانگیز بود که چگونه، مخصوصا در مناظرات بین حزبی، مثل کلینتون و اوباما، رقبا علیه هم اقدام به رو کردن سند و اتهام می کنند، در ادامه وقتی یکی پیروز، آن دیگری متحد او می شود و باهم علیه جناح مقابل فعالیت می کنند؟ دست آخر رقیب سرسخت دیروز معاون اول، وزیر امور خارجه… در دولت شخص پیرور می شود.
بعدها که بزرگتر شدیم و اندک آگاهی حاصل شد، به این نتیجه رسیدم که موارد اینچنینی شاید در وضعیت کشورم عجیب باشد، ولی در کشورهای دموکراتیک پذیرفته شده است و نقد و زیر سوال بردن اقدامات همدیگر تا زمانی که مغایر با قانون نباشد، امری رایج است. در این کشورها به قدری نهادهای قانونمند و مستقل گسترده و شفاف عمل می کنند و سال ها سیستم سازی انجام شده است، قانون و دموکراسی بسیار فراتر از احزاب و افراد الویت دارند.
حال چرا در این ساختار که از نمادهای دموکراسی است به پدیده ای چون ترامپ، برخورد می کنیم؟
در جنگ چالدران، وقتی شاه اسماعیل اول از سپاه عثمانی شکست خورد، دیگر هیچگاه آن شاه سابق نشد و یکی عوامل اصلی مرگ زودهنگام او ناشی از تبعات و افکار آن شکست بود. او سال ها توسط طرفدارن قزلباش و صوفی خود الوهیت یافته و فراتر از جنبه انسانی جلوه کرده بود، خود نیز به شکست ناپذیری و این تلقی پیروانش باور یافته و مطابق آن خواست عمل می کرد. در نتیجه با این پشتوانه به جنگ رفت و وقتی شکست خورد، آن باور و نگاه نزد خود و پیروانش شکست.
حال ترامپ دچار همان جو خود ساخته و باور خود شده است. وقتی برای حکومت داری و جذب توده ها دست به اقدامات پوپولیستی و احساسی بزنی، باید بتوانی در ادامه این جماعت را با همین شیوه ها قانع کنی. چون در این جماعت تهییج و احساس بر تعقل می چربد. ترامپ در مبارزات انتخاباتی اینگونه عمل کرد و البته رقیب هم با علم بر این رفتار او، بر آتش آن دمید. وقتی ترامپ شکست از جو بایدن را کسرشان خود دانست، وقتی او شکست را ناممکن دانسته و اعلام کرد در صورت رخ دادن این اتفاق، از کشور می رود، او هزینه شکست خود را بالا برد.
او در ذهن خود نمی توانست به خاطر همان مردم و انتظاری که در خود درست کرده بود، شکست را بپذیرد. در نتیجه برای فرار از عواقب شکست احتمالی، از همان زمان راه فرار از این وضعیت را در همان قالب عوامانه پی ریزی کرد و تقلب را پیش کشید تا افکار عمومی را آماده کند.
حالا ترامپ به قسمت سخت داستان رسیده است. او که خود را در میان طرفدارن خود را در قامت قهرمان و منجی می دید و جلوه می کرد، چگونه شکست را بپذیرد؟ پس بهتر است سناریوی پیش بینی شده را اجرا و با عمل فرسایشی، نشان دهد که شکست نخورده و این مخالفان بودند که با ابزارهای قدرت حق ما را ضایع کردند. اینگونه جوابگویی طرفدارن خود بوده و خللی در ذهنیت قهرمان پرور آن ها ایجاد نخواهد کرد.
هر یک می توانیم در اطراف خود افراد زیادی را با این خصلت ببینیم. از نمونه های بارز در عالم سیاست، نسخه وطنی، آقای احمدی نژاد را داریم. او نیز مخالفان را هیچ گاه قبول نکرد و چنین رسالتی برای خود قائل شد. هیچ گاه پذیرش خطا و اشتباه را قبول نکرد و برای راضی نگه داشتن طرفدارن و ماندن در جایگاه برساخته خود دست به اقدامات عوامگرایانه زد که همچنان شاهد آن هستیم. و این برآیند جریان و افرادی است که بر موج احساس و تهییج توده ها سوار شده و جلوه می کنند، و وقتی شکست در انتظار آن ها شد، نمی توانند با تعقل آن را پاسخگو باشند، در نتیجه با همان تهییج احساس آن را توطئه و دشمنی دیگران قلمداد می کنند.