✍️ محمدحسین غیاثی
1- جواد ظریف نماد عقلانیت سیاسی جمهوری اسلامی است. عالیترین دیپلماتی که نظام اسلامی در طول 42 سال عمر خود توانسته است جلایش بدهد و پشت ویترین بگذارد و به جهان سیاست عرضه کند. ظریف امروز در هواپیما متنی برای اینستاگرامش نوشت تا بگوید ویترین جمهوری اسلامی را با آن پیراهن سفید دیپلماتی و دکمه سردستهای مشکی ترک کرده تا فروشنده به جایش یکی دیگر را بگمارد.
2- قضا را که در همین روز یک سیاستمدار مشهور جمهوری اسلامی از نردههای وزارت کشور بالا رفت تا زین و یراق کند و نهایتاً به همان ویترینی برگردد که ظریف خارج شد. محمود احمدینژاد.
3- باید حق را به جواد ظریف داد که چنین «میدان»ی را به میدانداران بسپارد و سیاستمدارانی که تراز آنند. او بیش از آنکه میتوانست به نظام خدمت کرد.
ظریف مثل بسیاری از کارگزاران نظامات سیاسی در طول خدمتش مجری منویاتی پرتضاد بود. چیزهایی که به بخشی از آنها مطلقاً اعتقادی نداشت. در عینحال وقتی غفلتی کرد، میوهی ممنوعه را خورد و رازهای سربه مهر از دهانش بدر افتاد، تا پای مرگ به باد پرخاشش گرفتند.
4- علیاکبرخان داور وزیر مالیه بود. سردار سپه احضارش کرد. در آن جلسه برای تجارت پنبه یا چیزی مثل آن با روسیه سوالاتی ردوبدل شد. شاه بیدلیل به او پرخاش کرد. داور به دفترش برگشت. تریاکی را در آب حل کرد و خورد و درگذشت.
5– در نظام حکمرانی ایران کارگزارانی مثل علیاکبرخان داور و محمدجواد ظریف چه بر زبان بیاورند و چه نیاورند، زیست و سلوک و کنششان، نهایتاً تفسیری ناامیدانه و گوشهگیرانه از این شعر حافظ است:
«شکوه تاج سلطانی که بیم جان در او درج است
کلاهی دلکش است اما به ترک سر نمیارزد»
6- و در کوران این ماجراهاست که سیاستمداری جهش یافته پیدا میشود، از نردههای وزارت کشور بالا میرود، نظام حکمرانی را به تمسخر و خوارداشت و تحقیر میگیرد و برای ملتی که زیربار بحرانها له شدهاند مثل نقالهای روحوضی، برنامه اجرا میکند و ساعتی باهم به ریش آن بالاییها میخندند و سرخوش به خانه میروند تا ماجرایی دیگر!