پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍️فیروز محمودی
تمامی ادیان الهی در برهه ای از تاریخ خود بربریت و وحشی گری اقلیتی از پیروان را تجربه کرده که با فراموشی ذات و گوهر آن دین تاریخش را دگرگون ساخته اند و اسلام به عنوان آخرین دین نیز از این امر مستثنی نبوده است.
آخرین پیامبر خدا از سرزمین حجاز و از میان قوم عرب به پا خاست و ۲۳ سال تمامی ناداشته ها و حسرتهای اعراب را به آنان ارزانی داشت. تربیت بر مدار وحدانیت، اتحاد، تشکیل حکومت و قدم نهادن در راه تمدن.
پیامبر که از دنیا رفت سران قوم با فراموش کردن آموزه هایش و با وحشی گری تمام به سرزمینهای دیگر حمله کردند و بدین ترتیب تمامی توحش عرب قبل از اسلام، با نام اسلام به سوی سرزمینهای دیگر روانه شد و در طی قرنها محصول آن شد که امروز نظاره گر آنیم.
در هر گوشه ای از ممالک اسلامی گروه و فرقه ای ایجاد که خمیر مایه و اشتراک تمامی آنان توحش و بی رحمی است و این تنها یادگار ماندگار از حمله اعراب به ممالک دیگر است. هرچند انسانیت و بزرگواری را می توان در کثیری از پیروان او مشاهده نمود که با دلبستن به رویاهای انسانی اش اکنون آبرومند و سرفراز در تمامی ممالک دنیا زندگی می کنند اما شوربختانه آنچه در دنیای امروز از اسلام دیده و شنیده می شود نه انسانیت و بزرگ منشی مسلمانان و پیروان راستین آن پیامبر که هیاهو و رجزخوانی اقلیتی کج فهم است که بر طبل خشونت می کوبند و فریاد زنان هماورد می طلبند و چه مصیبتی بالاتر از این برای یک آیین الهی که پیروانش فرار بر بال هواپیما با آگاهی از سقوط را بر ماندن زیر بیرق مدعیانش ترجیح می دهند.
بعد از گذشت ۱۴ قرن از ظهور اسلام می توان همچنان قوم عرب با مرکزیت سرزمین حجاز و البته کشورهایی چون قطر و امارات را وارثان آن دانست هرچند هر آنچه به وارث می رسد تماما برای او مبارک نخواهد بود همچناکه اگر امروز کعبه و چندین مکان مقدس دیگر را به ارث برده اند، وحشی گری های اعراب بدوی که با اسلام در هم امیخته نیز به اقلیتی از انان رسیده است و البته که در دیگر بلاد اسلامی نیز چنین میراثی باقی مانده و این یعنی جنگ، ناامنی و مصیبت.
به نظر می رسد راه حلی که سران کشورهای عربی و اسلامی برای این معضل اندیشیده اند نه پرتاب این اعتقاد به بیرون از دایره سیاست با سلاح اندیشه که صدور و شاید تجمیع آن در کشور و سرزمینی دیگر است تا نه تنها خود از شرشان مصون باشند که ضمن کنترل برآنان از انها در راستای مقاصد خویش بهره گیرند و چه سرزمینی مستعدتر و حاصل خیزتر از افغانستان که بعد از رهایی از سلطه کمونیسم به خوبی اماده پذیرایی از تروریستهای اسلامی شده است و چنین است که امروز دلارهای نفتی اعرابی چون عربستان و قطر و امارات در اختیار یاغیان مسلمان قرار می گیرد و رهبرانشان نیز روسای بدوی و بد ترکیبشان را در آغوش می گیرند و روانه کارزار و انفجارشان می سازند و در واقع فاضلاب اسلام گرایی را به سوی افغانستان روانه می سازند.
در این میان کشورهای دیگری نیز از این میدان خون و وحشت بساط عیش می سازند و بزم منافع ملی خود را گرم نگاه می دارند. اسرائیل به عنوان اولین هدف برای این گروهها مشتاقانه و شاید هم با کمکهای مادی و معنوی، مشوق حضور این اسلام گرایان در فاصله هزاران کیلومتر دور تر از مرزهای خویش است تا انجا خود را منفجر و همنوعان خود را با رویای بهشت به قتل برسانند. امریکا ضمن هم نوایی با اسرائیل روزی این جاهلان تاریخ را بر علیه رقیب خود یعنی شوروی تقویت می کند و روزی دیگر با نام تروریسم و با مقاصدی دیگر به انان یورش می برد. روزی داعش ساخته می شود تا رقبای اعراب و اسرائیل در سوریه و عراق زمین گیر شوند و رقبا نیز تروریستها را نابود نمایند .
روسیه، پاکستان،چین و.. نیز بر همین مسیر سود خود را می برند و انچه می ماند امنیت و ارامش و رفاه برای ان کشورها و فقر و فلاکت و فرار برای مردم کشوری چون افغانستان. کشوری که زادگاه بزرگانی چون مولوی است اینک در سیطره اسلام گرایانی است که دانسته یاندانسته در خدمت منافع بیگانگان قرار گرفته اند.
در این میان موضع حاکمیت در کشور ما حیرانی مردم را به دنبال داشته است. ما را هیچ نسبتی نه در مذهب، نه در رفتار، نه در تاریخ و نه در هیچ چیز دیگر با این مهره های شطرنج بیگانگان نیست و در آغوش گرفتن آنان جز نکبت و فلاکت برای ما دستاوردی نخواهد داشت. تبدیل افغانستان به مامن تروریستها برای ما بسیار بسیار خطرناک خواهد بود. بوی این گندابه همین حالا نیز آزارمان می دهد.
افغانستان با مردمی سترگ، شریف و با هوش بیشترین اشتراک تاریخی، فرهنگی و زبانی را با ما دارد و بیشتر از دیگر کشورها و ممالکی که ما با حمایت ناصواب خود به بدبختی شان کمک می کنیم شایسته حمایت و تکریمند.