هفته گذشته گزارشی از وضعیت گورخوابها منتشر شد. معتادان و کارتنخوابهایی که در قبرهای ازپیشآماده گورستان بزرگ نصیرآباد باغستان در حومه شهریار، شبهای زمستان را به صبح میرسانند. در گزارش شهروند [1] آمده بود دستکم 50 زن، مرد و کودک کارتنخواب در بیست گور زندگی میکنند. بمب خبری چنان صدا به پا کرد که مسئولین خفته هم به صرافت افتادند و بالاجبار واکنش نشان دادند.
روز بعد گورخوابهای بختبرگشته را به ضرب کتک از گورستان (بخوانید محل زندگیشان!) بیرون کردند. [2] یکی از آنها به خبرنگاری گفته بود: «تنهایمان بگذارید صبح زود یکسری از مسئولان آمدند و ما را با کتک بیرون کردند، الان همین گور را برای خوابیدن نداریم.» [3] آری، گزارش کارگر افتاده و دل مسئولان به درد آمده بود. علاج واقعه باید میکردند. به هر حال مردگان هم قبرهای تمیز میخواهند، نه سیاه. هرچه بود صورت مسئله را از جلوی چشمشان پاک کردند.
واکنشها به خبر کتکزدن گورخوابها دادستان عمومی و انقلاب شهریار را مجبور کرد که روز بعد این مسئله را تکذیب کند. او گفته بود: «تصمیم بر این است که پس از غربالگری این افراد توسط بهزیستی، نسبت به ترک اعتیاد آنها اقدام شود.» [4] تکذیب بهترین کار ممکن بود.
اصغر فرهادی نامهای به روحانی نوشت و گفت: «این است شهر نوید داده شده؟ این است شهر آرمانها؟» او مسئولین سیوچندساله جمهوری اسلامی را در شرمساری خود سهیم کرد. از طرف دیگر پاسخ رئیس دولت تدبیر و امید شنیدنی بود؛ دل او نیز همچون دیگر حاکمان حکومت اسلامی به درد آمده بود و گفت: «این نامه برای من دردناک بود. شنیده بودیم بعضیها از فقر، بیچارگی، اعتیاد کارتنخوابند، زیر پلها میخوابند. در کشورهای اروپایی دیده بودیم بعضی از این فقرا در ایستگاههای مترو و زیر پلها شب را به صبح میآورند اما قبرخواب را کمتر شنیده بودیم که یک فقیری شب به خاطر فقرش، بینواییاش برود در قبر زندگی کند برای اینکه از سرما نجات پیدا کند، برای اینکه جای گرمی پیدا کند.» [5]
نکته جالب حرفهای روحانی همینکه فقر و فساد و تباهی جامعه خود را ندیده و نچشیده و از کارتنخوابهای اروپایی مثال میآورد. عریضه نباید خالی بماند. روحانی میداند نباید زیاد دل به دل مردم داد. هرچه بود صاحب عبای ارغوانی و کلیدی که به هیچ دری نخورد، دست پیش را گرفت که پس نیفتد و صرفا خواست بگوید صدای مردم را هم میشنود. دست مریزاد!
جامعه ایران در طول عمر سیوهشت ساله حکومت اسلامی همواره و همواره درگیر بدبختیهایی از این دست و فساد اقتصادی و اخلاقی و تبعیض و بیعدالتی بوده است. هرچه هم پیشتر رفتهایم در گودال سقوط بیشتر فرو رفتهایم. اخبار این ناهنجاریها همگی در رسانههای داخلی و رسمی منعکس میشود. سهم مردم شنیدن و چشیدن درد و عادتکردن است و سهم مسئولان تکذیب و انکار و پاککردن و کلیدسازی.
در این میان بسیاری استدلال میکنند که ما همچون کشورهای همسایه با خطر بمبگذاری و ترور و حمله داعش مواجه نیستیم، پس آرامش و امنیت داریم. این چه آرامشی است که در پی رونق تنفروشی و حجم بالای خوراک ناسالم و آبوهوای آلوده و خشکسالی شدید حاصل شده است. باید افسوس خورد برای کسانی که فریب سپاه تروریست حکومت را میخورند و دل به قاسم سلیمانی میبندند و خوشحالند که داعش به اینجا نیامده.
خوابند این خفتگان که خبر ندارند ما گرفتار داعشی عظیمتر و سازمانیافتهتر هستیم که قریب چهل سال است جان و زندگیمان برایش هیچ ارزشی ندارد. جمهوری اسلامی فقط به دلیل آنکه باید پاسخگوی نهادهای بینالمللی باشد هنوز نتوانسته پخش زنده و باکیفیت جنایاتش را ارائه کند و از انتشار آن هراس دارد. اینجا هم جسارت داعش بیشتر است که آنچه میکند را آشکارا نشان میدهد. آری، این آرامش گورستانی است. این کجا و آن کجا؟
——————–
1- «زندگی در گور»، شهروند.
2- «گورخوابها را با کتک از گورستان نصیرآباد بیرون کردند»، رادیو زمانه.
3- گزارش «قانون» از آخرين وضعيت گورخوابها در نصيرآباد، قانون.
4- دادستان شهریار کتک زدن گورخوابها را تکذیب کرد، رادیو زمانه.
5- واکنش روحانی به نامه اصغر فرهادی در مورد گورخوابها، ایسنا.