✍️ مجتبی نجفی
حاکمیت دورنمایی برای حل کوچکترین مسائل کشور از جمله مسألهی نان و ماکارونی ندارد. به عبارتی سیستم حکمرانی در ایران فلج شده. فلجشدگی به معنای روند تصاعدی بحرانها و ناتوانی نهاد دولت در معنای عام آن در حل کوچکترین مساله کشور است.
مسالهی ایران فراتر از نان و ماکارونی و هر واقعیت اقتصادی است، بیشتر از همه مساله سیاسی است. با این شیوهی حکمرانی که آمیزهای از هیأتی بودن، فساد سرسامآور و ملوکالطوایفی بودن حاکمیت است اگر مسالهی نان و ماکارونی هم حل شوند مسائل جدید اضافه میشوند. چرا؟ چون رهبری حتی ناتوان از اعمال یک دیکتاتوری شسته رفته و نانآور است. جامعهی تغییرخواه را سرکوب میکند اما در ساختار حکومتش جنگ مافیا جریان دارد. جایی که نه عِرق ملی آموزش داده شده، نه مفهوم شهروندی، نه اهمیت دانش و تخصص. تفکری بَدوی حاکم است که فقط میخواهد بخورد و با ذهن سادهاندیش و دستوری میخواهد مسائل جامعه را حل کند.
بحران نان و ماکارونی نشان میدهد ساختار حاکمیت در جامعهای که میل به پیشرفت دارد با ذهن انسان بدوی زندگی میکند. به عبارتی حاکمیت عقبمانده که حتی توان اعمال یک دیکتاتوری نرمال را ندارد.