یدالله اسلامی
اگر حاکمان به جای دل بستن به هر جایی دیگر به بدنه جامعه دل می بستند
وکاستی های خود را می پذیرفتند
وتن به بازسازی فضای سیاسی داده
و از توان ملی برای خروج از بحران بهره می گرفتند ؛
اگر تنگ نظری ها و بسته اندیشی ها جای خود را به شناخت واقعیت می داد ؛
اگر اصلاحات ساختاری بدون از دست دادن زمان با مشارکت همه صاحب نظران جای تاکید بر روش های جاری را می داد .
وهزاران اگر دیگر
آن گاه کشور به سلامت به ساحل امن و آسایش می رسید .
شناخت واقعیت های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی
و دگرگونی های بین المللی
و تغییرات گوناگون در میدان سیاسی
به درک بهتر و روش روشن تر مناسب برای تامین منافع ملی دربرابر ما قرار می دهد
بدون این درک و برداشت در بر همین پاشنه ای خواهد چرخید که هم اکنون می چرخد
با یاد آوری اینکه این چرخش نیز پایدار نخواهد ماند .
آن چه این روزها از دست رفته است سرمایه اعتماد همگانی است .
این بزرگترین خسارت و زیانی است که به کشور وارد شده است .
برای همین است که توصیه ها و پیشنهادات هیچ مقامی از سوی مردم پذیرفته نمی شود .
هرروز این دیوار بی اعتمادی افراشته تر و بنیان های همبستگی ملی سست تر ونگرانی از آینده بیشتر می شود .
مردم صف کشیده در صف دلار از همان جنس صف کشیدگان برای رفتن به روی میدان مین هستند .
این که از کجا به کجا رسیده ایم را چه کسی باید پاسخگو باشد نکته کلیدی واساسی است
آن روز مردم خویش را از جنس حاکمیت وحاکمیت را از جنس خود می دانستند
و امروز همه به این نتیجه رسیده اند که حاکمان تافته جدا بافته اند .
امروز نه شعار شایسته سالاری داده می شود ونه کسی در پی آن است .
ونه اگر این شعار داده شود کسی باور می کند .
وهمه به این باور رسیده اند که شایستگان را یا رانده اند وازمیدان خدمت رمانده اند
و یا آنها خویش کنج عزلت گزیده اند و میدان را وا نهاده اند .
پیامدهای تصمیمات دست اندرکاران سیاست خارجی چه دولت و چه دیگران که نقش برجسته ای درسیاست های منطقه ای وفرا منطقه ای دارند مردم را به این نتیجه رسانیده است که
نمی توان به سیاست های دولت دل خوش کرد .
این همان نکته ای است که رقبای منطقه ای و مخالفان نظام هم به آن رسیده اند .
یعنی نبود هماهنگی بین سیاست ها و سیاست گذاران و دخالت های پیدا و پنهان همه را از دست یافتن به راه حل روشن محروم کرده است
و این خود به بی اعتمادی دامن زده و آن را گسترده تر می کند .
نسخه شفابخشی اگر باشد و اگر بسیار دیر نشده باشد بازگشت به مردم است .
ساده ای که بسیار دشوار نما شده است .
پوزش خواستن از اشتباهات حتی اگر دیرهنگام بهتر از در انتظار درهم شکستن نشستن است .
گاه درشرایطی که هست گفتن نیز دشوار می شود .
از این که هیچ راه حلی برتابیده نشده وهیچ سخنی شنیده نمی شود میل به گفتن نیز درهم می شکند .
ولی به هر حال گاهی باید گفت که اگرهم شنیده نشد روزی دیده شود .
نگام ؛ ناگفته های ایران ما