همان زمان که توجه دنیا به جنگ توییتری دونالد ترامپ و تهران معطوف شده بود، یک اتفاق خوب در ایران در لابهلای اخبار گم شد. گروهی از فعالان حقوق زنان که در روز جهانی زن با اتهام برنامهریزی و شرکت در تجمع اعتراضی به وضیعت اقتصادی زنان در مقابل وزارت کار و امور اجتماعی بازداشت و دادگاهی شده بودند، تبرئه شدند. بسیاری نگران بودند که این بازداشت گسترده احکام سنگین را در پی داشته باشد و توجیهی برای سرکوب گسترده مدافعانی شود که در چند سال گذشته به آرامی در حال بازسازی جنبش زنان در ایران بودهاند.
به نظر میرسد تبرئه بیستویک نفر از فعالان تاییدی بر این گمانهزنی باشد که حداقل بخشی از دستگاه امنیتی قصد سرکوب تمامعیار گروههای زنان را ندارند و برخی از فعالیتهای مسالمتآمیز آنها تحمل خواهد شد. این پیام به نوعی توسط شهیندخت مولاوردی، یک مدافع جدی حقوق زنان و مشاور ویژه رییسجمهور در حقوق شهروندی، نیز مطرح شد. او در مصاحبهای که اخیرا در شبکههای اجتماعی منتشر شده بود گفت دولت روحانی تلاش دارد تا از فشارهای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بر شهروندان بکاهد. با این حال مولاوردی هشدار داده بود که دولت روحانی به تنهایی مسئول همه این تصمیمات نیست. احتمالا ارجاع مولاوردی به نیروهای تندرو در سپاه و قوه قضائیه بود که در برخوردهای امنیتی در سالهای اخیر نقش مهمی ایفا کردهاند.
به عبارت دیگر، این امکان وجود دارد که بخشهایی از سیستم امنیتی تحت نظر محافظهکاران و تندروها همچنان بر جنبشهای اجتماعی و فعالان فشار آورند حتی اگر حسن روحانی بالاخره بعد از پنج سال تصمیم بگیرد تا زمینه مشارکت معنادار شهروندان را فراهم کند. اما فقط تندروها نیستند که مانع فعالیت جنبشهای اجتماعی میشوند.
با توجه به اینکه این روزها تهدید جنگ بین ایران و آمریکا واقعیتر از هر زمان دیگری به نظرم میرسد و یک جنگ اقتصادی از طریق اعمال تحریم با هدف بیثباتسازی کشور در حال وقوع است، فعالان حقوق زنان نگران هستند که اگر در نتیجه فشارهای بین المللی دولت ایران دیدگاه امنیتی خشنتری را نسبت به جامعه مدنی در پیش بگیرد، دستاوردهایی که در سالهای اخیر به دشواری کسب کردهاند به مخاطره خواهد افتاد. فعالان حقوق زنان اغلب از سوی محافظهکاران متهم به ترویج ارزشهای غربی شدهاند. از همین رو این زنان تلاش جدی کردهاند تا ضمن طرح مطالباتی در چارچوب و راستای حقوق بشر جهانی نشان دهند که مطالبات آنها پاسخ به نیازهای مردم و ریشه در ارزشهای بومی نیز دارد.
وزارت امور خارجه و وزیر خارجه آمریکا با موضعگیریهای شدیدتر علیه ایران، سخنرانیها و توییتهایی منتشر کردهاند که به طور فزایندهای به حقوق زنان ایرانی مرتبط میشود و در عین حال با اشاره به حقوق زنان و حقوق بشر سعی در توجیه تحریمهای تنبیهی علیه ایران داشتهاند. همچنین با موجسواری بر خواستههای مشروع زنان ایرانی برخی گروههای اپوزیسیون خارج از ایران بر براندازی جمهوری اسلامی به عنوان راهکار دستیابی به حقوق زنان صحه گذاشتهاند. به همین دلیل فعالان حقوق زنان نگرانند که تلاشهای آنها برای بازسازی جنبشی که در دوران ریاستجمهوری احمدینژاد با فشارهای جدی و عقبگرد مواجه شده بود، تضعیف شود.
در دوران احمدینژاد، جنبش زنان با سرکوبهای شدیدی مواجه شد. پس از جنبش اعتراضی ۸۸ تعداد زیادی از فعالان مدنی از جمله فعالان جنبش زنان یا به خواست خود مهاجرت کردند یا مجبور به ترک کشور شدند. شرایط بد اقتصادی ایران ناشی از سوءمدیریت اقتصادی و تحریمهای جانکاه بر این جنبش که اکثر کنشگران آن به صورت داوطلبانه در آن حضور داشتند تاثیر منفی گذاشت. در نتیجه فعالانی که در ایران باقی ماندند مجبور شدند برای تامین هزینههای زندگی شغلهای متعددی داشته باشند و همین امر مانع ادامه فعالیتهای داوطلبانه خیلی از آنها در حوزهها و جنبشهای اجتماعی شد. همچنین تحریم باعث انزوای بیشتر جنبش زنانی شد که سابقه روابط آن با فعالان در کشورهای دیگر بسیار اندک بود. تحریم ایران مشارکت محدود فعالان زن در کنفرانسها و نشستهای منطقهای و بین المللی را بیشتر کاهش داد و آنها را منزویتر کرد.
فشارهای این سالها همراه بود با تصویب و اجرای مجموعهای از سیاستهایی تبعیضآمیز توسط دولت احمدینژاد و مجلس هشتم و نهم که با سیاستهای زنستیزانه او همراه بودند. در طول این سالها نه تنها حقوق زنان بلکه دستاوردهای اجتماعی زنان هدف حمله قرار گرفتند از جمله اعمال سهمیهبندیهای جنسیتی که پذیرش دختران در برخی از رشتههای دانشگاهی را محدود میکرد، متوقف کردن تحقیقات در مورد زنان و محدود کردن و یا متوقف کردن مطالعات زنان در دانشگاهها و غیره.
بعد از انتخاب روحانی، گروههای زنان برای بازسازی خودشان باید با موانع و مسایل جدی دستوپنجه نرم میکردند اما تداوم خصومت برخی گروههای محافظهکار نسبت به جامعه مدنی، فعالیت مدنی و حقوق زنان را دشوارتر میکرد.
فعالان اجتماعی، از جمله فعالان حقوق زنان، انتظار داشتند که با انتخاب روحانی که وعده کاهش سایه امنتی بر سر جامعه را داده بود، با دورانی باز برای فعالیت جامعه مدنی روبرو شوند. محقق نشدن این توقع ناخشنودی خیلی از فعالان اجتماعی را به همراه داشت. البته پس از گذشت پنج سال اندکی از فشارها بر جامعه مدنی کاسته شده و گشایشهایی نه چندان جدی نیز ایجاد شده است.
البته گشایشها و فرصتها برای جامعه مدنی ایران در این چند سال بیشتر سلیقهای بودند تا اینکه ناشی از یک تفکر و یا سیاست کلان و عمده باشند. این گشایشها نشانگر تعهدات و ظرفیتهای فردی موجود در دولت روحانی است و نه یک سیاست ملی استراتژیک همهجانبهتر که به نقش جامعه مدنی اهمیت میدهد و به دنبال تقویت آن است. متاسفانه گروههای مستقل زنان از سیاستهای رسمی و غیررسمی حمایت از جامعه مدنی تا حد زیادی بیبهره ماندند. با این حال فشار و کنترل شدید فعالان جنبش زنان که تبدیل به رویه معمول در دولت احمدینژاد شده بود در دوره روحانی کاهش یافت و این امر موجب شده است که فعالان جنبش زنان با ابتکارات جدید به منظور پاسخگویی به نیازهای زنان جامعه به بازسازی مجدد جنبش بپردازند.
برنامهریزی بلندمدت برای فعالان جامعه مدنی از جمله فعالان زنان وقتی که با احتمال جنگ یا فروپاشی اقتصادی کشور روبرو هستند بسیار دشوار و یا حتی ناممکن است. در حال حاضر فعالانی که هرگز به ترک ایران فکر نکرده بودند، به گزینه مهاجرت فکر میکنند. نوشین که با دختران جوان در معرض آسیب های اجتماعی کار میکند توضیح میدهد که مشکلات ناشی از جنگ هشتساله ایران و عراق و حضور پدرش در جبهه را تجربه کرده است، اما از تصور اینکه دخترش هم چنین روزهای سختی را پیش رو داشته باشد، احساس دوگانهای دارد. او میگوید: «من فرزند جنگ هستم. به نظرم غیرعادلانه است که دختر کوچکم را در معرض تجربه این شرایط دشوار قرار بدهم وقتی که با مهاجرت از کشور میتوانم زندگیاش را نجات بدهم.»
تحریمها و شرایط بد اقتصادی در واقع بر آسیبپذیرترین اقشار جامعه از جمله زنان، کودکان، فقرا، افراد داریا معلولیت، بیماران، مهاجران، گروههای حاشیهای و حاشیهنشینهای جامعه تاثیر وخیمتری میگذارد. این گروهها مخاطبان اصلی پیامها و فعالیتهای فعالان جنبش زنان هستند. با تغییر شرایط اقتصادی گروههای آسیبپذیر، جنبش زنان هم مجبور به تغییر اولویتهای خود به سمت تامین نیازهای اولیه خواهد شد. برای جنبشی که نه از سوی دولت و نه از سوی بنیادها یا بخش خصوصی حمایت مالی میشود و برای پیشبرد فعالیتهایش بیشتر متکی به منابع مالی اعضای خود است، این تغییر رویه بار مالی سنگین و غیرممکنی به همراه خواهد داشت. حتی اگر جنبش زنان بتواند اولویتهایش را تغییر دهد، این تغییر رویکرد به این معنی خواهد بود که جنبش زنان به جای کار کردن روی مباحث مترقی به منظور ارتقای حقوق شهروندان باید بر مباحث بدیهی و خیریهای متمرکز شود که یک عقبگرد جدی در استراتژی جنبش زنان محسوب میشود.
تحریمها و انزوای فزاینده ایران بر مدافعان حقوق زنان و توانایی آنها برای ارتباط با همتایان خود در منطقه و جهان تاثیر مداومی داشته است. در حالیکه یک دلیلش انزوای فعالان و به طبع عدم ارتباط آنها با همتایان بینالمللی و عدم دسترسی به فرصتهاست، دلیل دیگرش این است که گروههای بینالمللی زنان فعالان داخلی را نمیشناسند و بودجههایی هم برای حمایت از حضور فعالان در نشستهای بینالمللی ندارند. همچنین بسیاری از سازمانهای بینالمللی اعتقاد دارند که این نوع حمایت میتواند مغایر مقررات تحریم آمریکا علیه ایران باشد. حال با اعمال مجدد تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران، جنبش بینالمللی زنان در رویکرد خود با جنبش زنان داخل ایران باز با شرایطی مشابه گذشته روبرو است.
حتی اگر جنبش بینالمللی زنان بخواهد با فعالان داخل ایران ارتباط داشته باشد و آنها را به نشستهای منطقهای و بینالمللی دعوت کند، فعالان ایرانی برای حضور در چنین برنامههایی با موانع جدی روبرو هستند. با پیشبینی اینکه با وخیمتر شدن شرایط اقتصادی ایران مهاجرت افزایش خواهد یافت، بیشتر سفارتهای اروپایی از همین حالا برای ایرانیها ویزا صادر نمیکنند. حتی اگر هم ویزا صادر شود، فرایند اخذ ویزا از چند ماه تا ۳۰ ماه طول خواهد کشید و در این میان متقاضیان ویزا باید متوسل به دلالان پرهزینهای شوند که تعهدی برای موفقیت در کسب ویزا نمیدهند.
آنچه فعالان را بیش از همه نگران میکند این است که با افزایش فشارها و بیثباتی، دولت ایران فشارهای بیشتری را به جامعه مدنی تحمیل کند که موجب دشوارنر شدن فعالیت برای بسیاری از گروهها خواهد شد. یکی از فعالان که تحقیقی را در مورد تاثیر تحریمها بر زنان انجام داده است، توضیح میدهد که «غرب، بخصوص ایالات متحده، از حقوق بشر میگویند و ادعا میکنند که نگران مردم ایران هستند اما سیاستهای آنها بیشترین آسیب را به مردم معمولی و افرادی که به دنبال تغییر مثبت در جامعه هستند، وارد میکند.»
فعالان داخل کشور نگران آنچه هستند که آینده برای آنها و زنان ایران به همراه خواهد داشت. آنها نگرانند که تحریمهای فلجکنندهای که از ششم آگوست آغاز شده، به سرعت کشور را در مسیری مشابه به آنچه در عراق اتفاق افتاد، قرار دهد.
در شرایطی که جنبش زنان ایران خودش را برای آینده دشوار پیشرو آماده میکند، ارتباط گروههای بینالمللی پیشرو فعال در زمینه حقوق بشر، صلح و زنان با فعالان داخل کشور ضروری میشود. این تنها راه برای رساتر کردن صدای فعالانی است که در سختترین شرایط کار میکنند. جنبش زنان ایران به اندازه کافی منزوی شده است . زمان آن فرا رسیده است که این انزوا شکسته شود.