حسام حیدری | بی قانون
آن خواننده پرطرفدار، آن آلبومهایش پرخریدار، آن دلداده فریبا، آن رو کرده به ژینا، آن خالق آلبوم مسافر و بازیگر پر پرواز، آن که موسیقی پاپ را در ایران کرد آغاز، آن از نسل خشایار اعتمادی، آن صاحب ترانههای انتقادی، آن عاشق پاکباز، آن یقه پیراهنش تا ناف باز، خواننده «آدم فروش» و «دهاتی»، پلی شده در عروسیهای قاطیپاتی، آنکه کس ندیده خواننده به این خوشاستیلی، شیخنا و مولانا شادمهر عقیلی (کثرا… کنسرته العزیز) از کبار خوانندگان جلای وطن کرده بود و در ساز و آواز به غایت بود و پیوسته با معشوقی که او را گذاشته و رفته بود در جنگ و دعوا بود و مدام میگفت: «رفتی با یکی دیگه دوست شـدی هیچ خیـااااالی نیـست» و میگفت: «عمرا اگه لنگمو پیدا کنی» و حقا که هیچ خیالش نبود و لنگهاش نیز پیدا نمیشد. رحمها… علیه.
در ابتدای کار او آوردهاند که در آن زمان که جز شیخ بیژن خاوری (حفظ ا… لپه الکشیدنی) خوانندهای در ایران نبود و به هر کوی که میشدی این صدا برخاسته بود که «وقتی که پا میذاره دریا به روی شنها، مرغابیها میشورن پرهاشونو تو دریا» شادمهر ظهور کرد و او همو است که ژل آتوسا را مد کرد و بدین سبب برخی از قدما «کراش الاولین»ش گویند که به راستی او را سزاست.
در شرح منزلت او آوردهاند که خوشتیپ زمانه بود و فرق از وسط باز میکرد و خط ریش کج میگذاشت و گردنبند میانداخت و دختران دهه شصتی رویش کراشهای عجیب داشتند و چون گیتار دست میگرفت و میخواند؛ گیسها میکندند و خنجها بر صورت میکشیدند و بسیار بیهوش که بر زمین نمیافتاد. چندان که گیتار به سبب او در ایران مد شد و مریدان جعبه خالی گیتار روی دوش میانداختند و در کوچهها قدم میزدند و میخواندند: «اگر روزی رسد دستم به دامانت کنم جان را قربانت ولی بیلطف و احسانت چگونه؟» مگر اندکی از اجر و مقامی که شیخ داشت آنها را نیز رسد. اعلی ا… مقامه و مقامهم اجمعین.
در منزلت مقام او همین بس که بسیار جوانان چون به حمام میرفتند و کارشان به درازا میکشید در زیر دوش ترانه او میخواندند که: «آخر یه روز این گریهها، سوی چشامو میبره، عطرت داره از پیرهنی که جا گذاشتی میپره» و حقا که راست میگفتند و چون بیرون میآمدند سوی چشمانشان کمتر شده بود از بسیاری گریه که در زیر دوش کرده بودند.
در خبر است که بدشانس بود و چون از ایران پایش را بیرون گذاشت، خوانندگی و کنسرت و آهنگ و همهچی آزاد شد و از در و دیوار خواننده بیرون میریخت چندان که او با خودش میگفت: «فقط آهنگ من خار داشت؟» نقل است که خودش هم حال خودش را نمیدانست و با خودش درگیری بسیار داشت. او را دیدند بر جایی نشسته بود و ناله میکرد. گفتند: «چه شده یا شیخ؟» گفت: «میخوام برم پا ندارم، میخوام نرم جا ندارم، گریه کنم دل ندارم، داد بزنم نا ندارم …» و همین طور میگفت الیغیرالنهایه. مریدان گفتند: «باشه داداش استراحت کن» و بیش از آن سوال نکردند.
و او را جملات عالی است. میگفت: «با كي ميجنگي عزيزم؟ من ببازم تو نبردي» و میگفت: «بیا بیا اینجا بیا اینجا اونجا نه» و میگفت: «ژینا گل من، گل خوشگل من» و میگفت: «بوی علف میده تنم» و این آخری را خیلی ساده میگفت.
در اخبار غریب آمده است که روزی شیخ را دیدند که به معشوقی میگفت: «کی با یه جمله مثل من میتونه آرومت کنه؟» مگر معشوق پررو بازی در آورد و گفت: «خب آروم کن دیگه … بگو یه جمله رو آروم کن … مگه نگفتی؟ آروم کن دیگه؟» و گیر سهپیچ داد. شیخ تاملی کرد و جمله هیچ نداشت. گفت: «این هفته شنبه بینالتعطیلینه» پس معشوق را و جمله حاضران را و مستمعین را آرامشی پدید آمد که هیچ کس تا به حال ندیده بود.
یکی از بزرگان گوید شبی در عالم رویا، دیدم دادگاهی برپاست. کسی ندا سر میداد: «مسئول این همه عشقهای ناکام دهه شصتیها کیه؟» پس در حجرهای باز شد و شادمهر بیرون آمد و فریاد زد: «منم» پس از خواب جستم و فیلم پر پرواز را پلی کردم و با صحنه چاقو خوردن بابک زار زار گریستم.
آوردهاند که چون وقت وفاتش نزدیک شد، قابضالروح بر او وارد شد و گفت: «داداش اون آهنگ آدامس خروست رو یه بار دیگه برام میخونی؟» شادمهر یقه جر داد و فریاد زد: «آدامس خروس چیه بابا؟ آدم فروش … چرا شما اینو یاد نمیگیرید؟» و از شدت غم غصه جان به جان آفرین تسلیم کرد.
پس چون از این جهان رفت. هاتفی ندا سر داد: «این جهان به چه ارزد؟ که حمید هیرادش ماند و شادمهر عقیلیاش رود؟» و زار زار میگریست. رحمه ا… علیه.
روزنامه طنز بی قانون (ضمیمه طنز روزنامه قانون)