امیر» و «مریم» زوج جالب و تاحدی عجیب هستند که در طول ۲۵ سال زندگی مشترک، ۲۷ بار درخواست طلاق داده اند و بعدش بدون حل زیربنایی مشکلات آشتی کرده اند و جالب تر این که یک بار هم طلاق گرفته اند اما دوری هم را تاب نمی آورند و بعد از گذشت دو ماه مجدد با هم ازدواج می کنند! این زوج که به تازگی مهمان برنامه «فرمول یک» هم بودند، نکاتی از زندگی مشترک شان مطرح کردند که به عقیده بنده هم عجیب است هم شنیدنی و شاید هم حتی قابل بحث
البته این موضوع که ما در تمامی مسائل خود را صاحب نظر میدانیم و به طور کلی چیزی حدود ٨٠ تا ٩٠ درصد ایرانی ها دست کم دارای ١٠ تا ١٢ دکترا در رشته های مختلف هستند و بعد از هر اتفاقی بصورت خود معرف به شبکه های مجازی رفته و شروع به انتقادات مختلف میکنند که امریست کاملا طبیعی و غیر قابل انکار، و خب طبیعی است که برنامه ای با موضوع به این عجیبی هم منتقدان زیادی را با خود به همراه داشته است.
اما بخوانید در برنامه چه گذشت؟
آقای محمدی بیست و یکی دو ساله و سرباز بوده که عاشق همسرش می شود. اولین دعوای این زن و شوهر دو ساعت بعد از ثبت شناسنامه ای عقدشان بود، آن هم در خیابان! آقای محمدی می گوید:«شب اول که عقد کردیم سر این موضوع که آن شب را در منزل مادر من بمانیم یا به خانه مادر همسرم برویم، دعوای مان شد و اولین کتک زندگی را همان جا زدم.»با گذشت زمان اختلافات آن ها بالا می گیرد. خانم مبینی می گوید در باره موضوع اختلافاتشان میگوید : «مثلا همین اختلافات بین عروس و مادرشوهر، این که زود به من برمی خورد یا این که چرا از خانواده ات دفاع می کنی. دردسرتان ندهم ما از همان ابتدا سر هرچیزی می جنگیدیم. هر چیزی می توانست یک دعوای بزرگ بین ما راه بیندازد.»
و آقای محمدی میگوید مشکل بعدی ما ماهواره بود. ماهواره واقعا تاثیر بدی روی ما داشت. از بس شک و خیانت را نشان می داد روی همسرم عجیب تاثیر داشت.» خانم مبینی خیلی جدی تایید می کند و می گوید: «راست می گویند. من آن قدر تاثیر می گرفتم و وابسته شده بودم که حد نداشت. شوهرم ماهواره را از کار انداخته بود، اما من یاد گرفته بودم چطوری درستش کنم. وقتی صبح می رفت من ماهواره را درستش می کردم و وقتی می آمد دوباره از کار می انداختم تا نفهمد. وقتی هم قرار شد دوباره زندگی را شروع کنیم دیگر ماهواره نگرفتیم.»
آقای محمدی و خانم مبینی در زندگی شان ۲۷ بار برای طلاق به دادگاه مراجعه کرده اند اما قصه طلاق وقتی جدی می شود که آقای محمدی و خانم مبینی بعد از بیست و چندمین بار باز هم به دادگاه می روند و این بار خیلی جدی تصمیم می گیرند طلاق بگیرند. البته بعد از مدت کوتاهی، دلتنگی و فشار دوری کار خودش را می کند. بالاخره یک روز آقای محمدی تلفنش را بر می دارد و به همسر سابقش زنگ می زندو می گوید: «من می خواهم ازدواج کنم و بهترین آدم برای ازدواج با من تو هستی. من پیش مشاور هم رفتم، او گفت بهترین گزینه ازدواج برای من تو هستی. حالا هم جواب نده. ۱۰ روز فکر کن و خبر بده. بعد از چندین تماس همسرم قانع شد و با هم رفتیم به همان رستورانی که در خوشی های مان قبلا می رفتیم و دوباره زندگیمان را شروع کردیم و در حال حاضر بینهایت از زندگیمان راضی هستیم و هیچ کدام از مشکلات گذشته را نداریم
خب بنده که به شخصه بعد از دیدن این برنامه از صمیم قلب برای این زوج جوان آروزی آرامش و خوشبختی کردم و از این که از زندگیشان رضایت دارند بسیار خوشحال شدم اما در واقعوقتی یک زوج ۲۷ بار اقدام به طلاق کرده اند، لزوماً به معنای تصمیم جدی آن ها برای طلاق نبوده بلکه حداقل ۲۷ بار به مرحله ای رسیده اند که امیدشان را برای ادامه زندگی از دست داده و ترجیح داده اند که تنها شوند. در این بین، تصمیم این زوج برای برگشت به زندگی بعد از یک بار اقدام به طلاق، نشان دهنده یک نیاز قوی است که بعد از جدایی متوجه آن شده اند. دقیقاً مانند برخی از سرمایه های ما در زندگی که وقتی آن ها را از دست می دهیم، قدرشان را می دانیم. واقعیت این است که برخورد با مشکلات ارتباطی با دیگر مشکلات متفاوت است.
یکی دیگر از نکاتی که در این رابطه وجود دارد، این است که آشتی کردن به معنای حل مشکل نیست. شاید در رابطه آقای محمدی با همسرش، ۲۷ بار آشتی انجام شده اما اقدام درستی برای اصلاح رابطه صورت نگرفته و به همین دلیل هر بار منجر به اقدام دیگری برای طلاق شده است. زمانی این زن و شوهر در کنار یکدیگر احساس آرامش می کنند که به گفته خودشان تصمیم می گیرند، خودشان را تغییر دهند نه طرف مقابل را و این همان اصلاح رابطه است. زمانی این رابطه پایدار می شود که این زن و شوهر تصمیم می گیرند نقاط ضعف خود را بشناسند و برای اصلاح آن اقدام جدی انجام دهند. مثلاً آن جا که آقای محمدی می گوید :«حالا اگر بخواهم به کسی بگویم که اشتباهات مرا تکرار نکند، می گویم هرگز در عصبانیت تصمیم نگیر و کاری نکن.» این خود بخش ی از تغییر است.
نکته بعد این که اول ازدواج مشکلات زوج ها بیشتر است. وقتی دو انسان از دو جنس متفاوت از دوخانواده متفاوت با یکدیگر ازدواج می کنند، قطعاً در سال های اول زندگی به خاطر نا آشنایی با روحیات و نیازهای یکدیگر، مشکلات بیشتری نسبت به سال های بعد خواهند داشت و معمولاً سال های اول زندگی با تمام لذتی که دارد، همراه با تنش های زیادی است و زوج ها باید در نظر داشته باشند که چنان چه از این مرحله با موفقیت بگذرند، سال های بعد احساس متفاوتی راجع به همسرشان خواهند داشت. متاسفانه برخی از زوج ها این تفاوت ها و نبود شناخت را به منزله ناسازگاری و نشانه ای برای طلاق درنظر می گیرند.
جدای از نوع رابطه این زوج، موضوع قابل تامل دیگر نوع پرداخت برخی رسانهها اعم از تلویزیون از داستان این رابطه بود. یادمان باشد خشونت بین همسران، امری مذموم برای همه زمانهاست. نمیشود به عنوان موضوعی جذاب و با لحنی سرخوشانه درباره آن صحبت کرد و با لبخند از داستان کتک زدن همسر پرسید و بعد انتظار داشت که در ذهن مخاطب، به ویژه مخاطب کمسن و سال، همسرآزاری به عنوان امری مذموم جا بیفتد. پرداختن به چنین موضوعاتی نیازمند ظرافتهای بیشتری است که متاسفانه به نظر میرسد در این باره چندان مورد توجه برنامهسازان قرار نگرفته است
اما موضوع آخر، بحث حریم شخصی کودکان در چنین مواردی است. ای کاش والدین در کنار برنامهسازان به این نکته توجه داشتند که طرح موضوع زوجی پا به سن گذاشته که به اختیار خود به برنامهای آمدهاند یک چیز است و پخش تصویر یا ویدئوی کودکانی که حتی متوجه تمام ابعاد این حضور تلویزیونی نیز نیستند، چیز دیگری است. ایکاش از حضور کودکان در این برنامه خودداری میشد و بحث بین این زوج و مجری تبدیل به برنامه میشد.
به هر حال بعضی نکات بسیار ظریف باعث میشود یک برنامه هر چند آموزنده و تاثیرگذار را تبدیل به یک برنامه پر حاشیه کند و نه تنها هدف برنامه ساز را مسیر نکند بلکه تاثیر منفی بر مخاطب بگذارد.