✍️محمّدآزاد جلالی زاده
الف : انقلاب ۵۷ برای بسیاری مایه ی خیر و برکت شد ‘ اما خانواده ی ما را از بیخ و بن از هم پاشاند . در سحرگاه تیر ۱۳۶۰ عده ای که بالاخره دقیقا معلوم نشد ‘ ضد انقلابند ‘ انقلابی اند ‘ نفوذی اند ‘ تحریک شده اند و یا … به داخل خانه مان ریخته و پدر و پدر بزرگ و عمو و عموزاده ی پدری را به رگبار بستند ‘ پدر و پدربزرگم شهید شدند و عمویم و عموزاده ی پدرم هنوز از درد ترور آن دوران ناله می کنند . مادرم که زن پا به ماهی بود و مادربزرگم ناظر صحنه بودند ‘ مادرم هنوز افسرده است و مادربزرگم افسردگی اش به سرطان شیفت کرد و چند سال پیش درگذشت .پدرم فقط ۲۶ سال داشت و علاوه بر تحصیل و رسیدن به درجه اجتهاد در علوم دینی ‘ دانشجوی حقوق دانشگاه تهران بود و من هرگز ندیدمش . در کوی و برزن خیلی ها چپ چپ به ما نگاه می کردند ‘ جالب آنجا بود افرادی وارد حریم خصوصی شده ‘ ترور به جدّ کثیف انجام داده و رفته بودند ولی ما خائن و خانواده شهید و سهمیه ای و رانتی و چه و چه لقب گرفته بودیم.
ب : در چند سال اول انقلاب نیروهای دلسوز ‘ ایثارگر و خدوم بسیاری از جان و مالشان برای استقلال ‘ آزادی و جمهوری اسلامی گذشتند ‘ امّا پس از مدتی که خیلی ها فهمیدند بنابر هزاران دلیل ناگفته مدیریت در کشور فشل است و کشور باری به هر جهت چونان کشتی سرگردان به این سو و آن سو می رود ‘ پدیده ی “طبریسم” شکل گرفت’ طبری و امثال او پی بردند که بسیاری از گفته های حکومتی بر سر کوی و برزن شعاری بیش نیست و در حالیکه نیروهای امنیتی بدنبال ستاره دار کردن دانشجویان بی ستاره و تعقیب و دستگیری افراد کراواتی و کت و شلواری و ریش و سبیل هفت تیغ زده شده بودند ‘ نفوذ از جاهای دیگر شکل گرفت ‘ نفوذ اطلاعاتی و رانت های عجیب و باور نکردنی مالی و به شکست کشاندن شعارهای اصلی انقلاب ۵۷ از سوی کسانی صورت گرفت که تسبیح به دست و پیشانی سوخته هرگز نماز جماعتشان ذکر گفتنشان ترک نمی شد و آنجا بود که در حالی که امثال ما هزینه دادگان در به در به دنبال راهی برای اصلاح و ثبات و بقای نظام بودیم و بابت این کارها بارها بازجویی می شدیم !؟ طبری ها دور هم جمع می شدند و دوستانی پیدا می کردند که سند لواسان را به نامشان بزنند ‘سخنی که در تاریخ معاصر حتی امثال رضاخان در برابر افکار عمومی اینگونه به وقاحت و روشنی آن را به زبان نیاورده است.
ج ” فکر می کنم اشتباه از ما بود که برای گفتن یک جمله در فلان جمع و یا یک نوشته در فلان انتخابات بارها تحت فشار قرار گرفتیم و از طرف افکار عمومی هم متهم به همکاری در کاستی های حکومت بودیم . ما بایستی مثل طبری ها دوستانی پیدا می کردیم که اگر به زندانمان انداختند با یک تلفن ۸۰۰ میلیارد وثیقه برایمان بیاورند ‘ ما تمام هستی مان را دادیم و در مقابل اگر الان به زندان بیفتیم دوستی نداریم که ۵ میلیون وثیقه ! برایمان بگذارد ‘ یاد آن بازجوی محترم وزارت افتادم که می گفت: مجموعه نهادهای امنیتی ! به این نتیجه رسیه اند که من فرزند شهید ضد انقلابم و مطمئنن در طول همان چند ساعت بازجویی از من به جرم نوشته یا گفته ای ‘ طبری با چند تا تلفن مشغول پیدا کردن دوستان جدید بود . کداممان راه را اشتباه رفته ایم ؟ ماها ؟! یا طبری ها ؟! قبلاً از جوابم مطمئن بودم اما حالا شک تمام وجودم را در بر گرفته است .