✍️مرضیه حاجی هاشمی
امروز مرا در یک گروه تلگرامی پرجمعیت عضو کرده بودند، گروهی شلوغ از نزاع و تنش با گفتگوهایی شدیداً خشن و تهدید آمیز که دو طرف بحث کننده در آن یکدیگر را تهدید می کردند و مورد توهین قرار میدادند.
قبل از هر واکنشی سعی کردم، این گروه …اندیشه که اصلا اندیشه و تعقلی از آن حاصل نمیشد را بشناسم؛ ولی چیزی دستگیرم نشد سوال کردم و یکی قوانین گروه را در پاسخ من بارگذاری کرد، قوانینی که تقریباً هیچ کدامشان رعایت نمی شد.
نزاع، سیاسی به نظر میرسید؛ اما بیش از هر چیز بیانگر میزان عصبانیت و خشونت انباشته شده، عدم رضایت شدید و تنزل اخلاقی کاربران بود. چند نفری از حاکمیت دفاع و بقیه را تکفیر می کردند. آنها نیز در مقابل تهدید میکردند که به اندازه خونهایی که از ما مردم ریختید، در کف خیابان شما را خواهیم کشت!
میزانی از خشونت که حتی در اکثر جوانان انقلابی ۴۲ سال پیش دیده نمیشد.
بحث ها اصلاً محوریت مشخصی نداشت و به سوی نتیجه یا تفاهم هدایت نمیشد. اعتراض شدید نسبت به وضعیت اقتصادی و گرانی ها، نسبت به آزادی بیان و سرکوب خشن اعتراضات، نسبت به سیاستهای خارجی و منطقهای منجر به تحریمها، نسبت به فساد و رانت و تبعیض و نابرابری بود و اینکه همه را دزد و قاتل و فاسد خطاب میکردند.
طرف مقابل نیز مخاطب خود را شدیداً تخطئه میکرد و همه مشکلات را به دولت روحانی نسبت میداد و حتی در حمایت از سیاستهای خارجی و تقبیح مذاکره، به صراحت طرح می کرد که چرا اسرائیل سلاح هستهای داشته باشد؛ ولی ما نداشته باشیم!
از جزئیات که بگذریم من در مدتی که در گروه بودم و با بی اعتنایی آنها از دعوتم به بحث منطقی و مستدل مواجه شدم و پست ها را بررسی کردم، متوجه شدم این گروه پر جمعیت تقریباً برآیندی از جوانان فعلی جامعه ایران می باشد که می تواند ما را به این جمعبندی نسبی برساند:
۱- پتانسیلی از خشم نهفته نسبت به برخی قشرها، افراد، نهادها و امور در جامعه ایران به وجود آمده است؛
۲- قوه تعقل و منطق جای خود را به توهین و بی اخلاقی داده است؛
۳- جامعه ایران به شدت دو قطبی شده و هر دو طرف تا سرحد وارد کردن خشن ترین آسیب ها به هم انگیزه دارند؛
۴- فضای مجازی، کارکرد بسیاری از نهادها و افراد را خنثی کرده و افراد جامعه بیشتر به تشخیص خود عمل میکنند و نیازی به رجوع به مرجع علمی و گفتگوهایی با محوریت شخص یا نهاد مرجع نمی بینند و بهتر بگوییم گویی دیگر گوشی برای شنیدن از هیچ کس ندارند؛
۵- افراد به شدت دچار بی اعتمادی و مطلق انگاری در تمام امور شده اند به طوری که به طرزی رادیکال از شر مطلق یا خیر مطلق می گویند؛
۶- تاریخ به شدت دچار تحریف شده و معترضین هیچ تفاوتی بین شخصیت ها، افراد، گروهها و جریانهای سیاسی قائل نیستند.
و اما چه باید کرد؟
مشخص است ما تنها یک راه داریم، به تعبیری دیگر تنها به فوریت یک درک جامع در حکمرانی نیازمندیم. تا دیر، دیر تر نشده، باید در سیاست گذاری ها یک جانبه نگری ها و تک محوری ها را کنار گذاشت و جامعه ایران، مردم ایران و جوانان جامعه ایران را با کمک جامعه شناسان دید و به کمک اندیشمندان دلسوز دانشگاهی تدبیری عاجل نمود. امید که انفجاری رخ ندهد.