شنیده ها
۱۴۰۰با همه اما و اگرها سرانجام رسید و این روزها جریانها، نهادها، ارگانها در پنهان و آشکار برای انتخابات دستوپا میزنند.
آنهایی که متوجه استقبال کم مردم شدهاند از بخشی که حضور حداکثری به نفعشان است بیشتر امید به موفقیت دارند زیرا همیشه عوامل و نیروهایی دارند که به نفعشان رای بدهند و بدنه ثابتی دارند.
اما به نظر نبود رقیب کارآمد در این دوره، طمع را افزایش داده و جماعت مذکور را به جان یکدیگر انداختهاست.
از واضحترین رویداد مربوط به این جنگ سرد، تخریب فرمانده متخلف قرارگاهخاتم توسط جوانی از سرداران سپاه پاسداران است.
سعیدمحمد نه جایگاه و نه کاریزمای هیچ بدنهای را نداشت و مشخص نیست کدام جریان او را به میانه میدان پرتاب کرد ولی مشخص است که در این انتخابات درگیری بر سر صندلی پاستور به حدی میان حکومتیهایی که بدنهرای مردم عادی را ندارند اوج گرفته که حاضر به کوبیدن شخصیتهای ارشد خود شدند!
در همین راستا باید از این انتخابات ترسید نه بخاطر اینکه چه کسی به پاستور میرسد بلکه به خاطر اینکه با انتحاری علیه فرمانده ارشد سپاه توسط معاون سیاسی این ارگان،مشخص شد باز هم رویه منفعتگراییها ادامه خواهد داشت و روزگار خوشی به چشم نمیآید!
بزرگترهایی اگر در سپاه حرفشان تاثیرگذار بود یا باید به سعیدمحمد اعلام هشدار بازدارنده میکردند یا یداللهجوانی را کنترل میکردند تا در اذهان اینگونه تداعی نشود که طمع لقمه ۱۴۰۰ خودزنیها را عریان کردهاست.