✍️سلمان موسوی
روح حاکم بر فضای ایران و گسست میان جامعه و حاکمیت بعنوان یک تهدید و بحران اگرچه نادیده انگاشته میشود اما همین بی توجهی ها دیر یا زود به “صداهایی که شنیده نشد” ختم می شود. به نحوی که در هفته های باقی مانده به “آغازی دیگر” برای ایرانیان هیچ انگیزه و رغبتی در گستره ی عمومی برای باورمندی و تاثیر بر سرنوشت خویش در جامعه دیده نمی شود .
شکاف میان نسل امروز ، و حتی طبقه ی سنتی ایران با بدنه ی جریان اقتدارگرا جامعه را از تحقق و رسیدن به مطالبات گسترده و متناسب با روح زمانه ی خویش نا امید کرده، لذا با توجه به آمار های رسمی و غیر رسمی عدم شرکت و عدم حضور بخش زیادی از جامعه در انتخابات محتمل بوده چرا که اراده ای برای تغییر در فردای ایران دیده نمیشود.
در اینمیان اعلام کاندیداتوری سید مصطفی تاجزاده و حضور فعال و گفتمان احیا گرش که ققنوس اصلاحات را بعد از زدودن و پیرایش ضعف ها و کاستی ها یکبار دیگر به تصویر و قاب واقعی خود نشاند توانسته بخش قابل توجهی از موافقان تحریم انتخابات را با خود برای شرکت در ماراتن سیاسی همراه کند اگر چه به اعتقاد نگارنده تاجزاده اگه چه با حلقه هایی چون نخبگان،دانشگاهیان،سیاسیون و فعالان مدنی توانسته ارتباط قوی تری داشته باشد اما بدون شک حضور ایشان بعنوان تنها کاندید اصلاحطلب میتواند آب رفته را به جوی بازگرداند و خسران و خسارات پیش آمده از سیاست غلط کاندید اجاره ای ترمیم و باز سازی کند و از طرفی در فرصت باقی مانده میتواند با تکیه بر آسیب شناسی دقیق و راهکارهای مبتنی بر عقلانیت،شجاعت و صراحت بیان گفتمان جدیدی بر سپهر سیاسی ایران شکل بخشیده و هوای تازه ای را در بهاری ترین فصل سال برای جوانه زدن شکوفه های امید در گستره ی عمومی ایجاد کند.
اگر چه معتقدم قهرمان پروری و قهرمان سازی از معضلات جامعه ی مدنی است اما تاجزاده در این دوره از تاریخ قهرمان نیست
تاجزاده ، فریاد ققنوس اصلاحات در ایران پسا اصلاحات سردرگم و پیر و به زنجیر کشیده میتواند باشد.
و اگر به هر دلیلی از این گفتمان نوظهور و عاری از محافظه کاری در انتخابات جلوگیری شود نبایستی این مسئولیت سنگین بر دوش و شانه های نهیفی گذاشته شود.
و همانطور که در مطالب پیشین اشاره شد انتخاب و انتخابات را بدون حضور اصلاحطلبان به مردم واگذارند