✍️ سلمان موسوی
اسپینوزا فیلسوف قرن ۱۷ ام، میان تصمیماتی که با تکیه برعقلانیت گرفته میشود با تصمیماتی که ریشه در میل و خواست طبیعی افراد و یا گروهها دارد تمایز و تفاوت قائل میشود.
در فلسفهی سیاسی اسپینوزا، تصمیمات برآمده از عقلانیت و خیر عمومی زمینهساز دموکراسی و سعادت جامعه میباشد.
با این تعبیر “ارادهی معطوف به خودکامگی”، به معنیطرد و به حاشیه راندن عقلانیت، نفی حقوق شهروندی به زنجیر کشیدن آزادی اندیشه و بیان ظهور استبداد و تمامیت خواهی فرد و یا گروهی میباشد که خواست و ارادهی خود را برتری بخشیده و هرگونه مشارکت و مداخلهی مردم در تعیین سرنوشتشان را نفی میکند.
انتخابات ۱۴۰۰ نمونهای روشن از ارادهی معطوف به خود کامگی، در تقابل با ارادهی ملت است که عقلانیت و خیر عمومی فدای مصلحت شخصی و گروهی طبقهی حاکم میگردد.
نادیده انگاشتن حق انتخاب، نفی آزادی سیاسی و حذف اکثریث سلایق از سوی طبقهی حاکم، خبر از آغاز فصل تاریک و یخبندان در سپهر سیاسی ایران میدهد. فصلی که عزم و ارادهاش تک صدایی کردن، تسویه و بهقولی خانهتکانی هر صدای منتقد و هر اندیشهی مخالف است.
ارادهی معطوف به خود کامگی با لباس تقدس، سادهزیستی و مظلومنمایانه ظهور میکند؛ اما خشونت نهفته در وجودش زنگخطری برای یکقرن مشروطه خواهی ایرانیان است.