پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍️عقیل دغاقله
دو سال پیش در چند یادداشت کوتاه از جمله «همه آنچه سخت و استوار است دود میشود،» «پسرفت دولت،» و «قوی سیاه،» پیش بینی خود را از آینده ایران را نوشته ام. توضیح داده ام که آینده ایران با تداوم وضعیت بحرانی و شدت گرفتن بحران های مختلف اجتماعی و سیاسی– بدون فروپاشی نظام سیاسی– همراه است. پیش بینی کرده ام که در چنین شرایطی شاهد فروپاشی اعتماد به نهاد دولت، فروپاشی اعتماد به همدیگر و ظهور جنبش های مختلف اجتماعی به ویژه برآمدن پیرامون خواهیم بود.
در یادداشت « همه آنچه سخت و استوار است» طبیعت آنچه در حال رخ دادن است را توضیح داده ام. نوشته ام که اگر این وضعیت را به عنوان انسداد سیاسی بفهمیم ره به خطا برده ایم. آنچه در حال اتفاق افتادن است پسرفت دولت است و انسداد پیامد آن. ساختاری که از اواخر دوره قاجار و به بویژه در زمان رضا پهلوی پایه ریزی آن شروع شد در حال فرسایش، فروپاشی و وارفتن است. انسداد فزاینده سیاسی تنها یکی از پاسخ های نهاد دولت در ایران به این وارفتن است.
در یادداشت «قوی سیاه» نوشتم که برای اینکه تصویری از آینده نزدیک در ایران دست یابیم باید تجربه هایی مانند عراق، پاکستان، افغانستان، سوریه، مصر،ونزویلا و بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا را بینیم. اینها گذشته ما نیستند، آینده ما هستند. این مثال ها کمک می کنند که متوجه باشیم ما در قایقی جهانی نشسته ایم و همه در در یک باتلاق گرفتار آمده ایم. گرچه آب و هوای این باتلاق ها از منطقه ای به منطقه دیگر ممکن است کمی متفاوت باشد.
رخدادهای دو سال اخیر نشان می دهد که سرعت وارفتن بیش از آنی است که تصور می کردم. اما سئوال کلیدی در این شرایط این است که به عنوان کنشگر پیشرو چه باید بکنیم؟
پاسخ سخت است. اما رمان کوری، اثر ژوزه راماگو، پاسخی خلاصه به ما می دهد. رمان کوری درباره وضعیت بحرانی جامعه ای است که در آن کوری فراگیر می شود. در آن شرایط تنها همسر دکتر است که می تواند ببیند و مدام وضعیت جامعه ای در حال ریختن را به همسرش گزارش می دهد. همسر دکتر در حالی که در خیابان قدم می زند، مدام تکرار می کند که اینجا معترضان جمع شده اند. اینجا تجمع کرده اند، اینجا فردی در حال خواندن بیانیه است. اما به سرعت ادامه می دهد که «اما کسی از سازمان نمی گوید.» گویی سازمان اولین حرکت جمعی برای مقابله با پیامدهای کوری است و زندگی در جامعه ای مواجه با بحران است. اینجا همانجایی است که باید شروع کنیم.
برای درک این نکته باید متوجه باشیم که پسرفت دولت را نمی توان متوقف کرد. بحث چرایی آن مفصل است و در این خلاصه نمی گنجد. در این شرایط، علاوه بر ضرورت درک و تئوریزه کردن این پسرفت، باید نگاه خود را-در مرحله اول- معطوف به این بکنیم که چگونه با تبعات آن بسازیم. و دوم اینکه به این بیندیشیم که مقومات، ساختارها، سازمان ها و روایت های جدیدی که در مراحل آتی می توانند به ما کمک کنند تا سامان اجتماعی را بازسازی کنیم چه هستند و چگونه می توانیم قابله ماهری برای به دنیا آمدن این نظم جدید باشیم.
کار مهم دیگر شنیدن و گوش دادن به روایت های محذوفان است. آنهایی که در یکصد ساله اخیر نهاد دولت سعی در حذف و ادغام و محو کردن آنها داشت. آنها را بشنویم. به رنج هایشان گوش دهیم. و روایت هایشان را بفهمیم. آنها مهمترین عنصری هستند که شکل بندی آینده را تعیین خواهند کرد. شنیدن روایت های آنان در این لحظه نیز بسیار دیر شده و به تأخیر افتاده است.