✍?سهیلا محمدنیا
ما خبرنگاران سال هاست که دلمان برای نگارش خبرهای خوب تنگ شده است. نمی دانیم از آخرین باری که قلممان با قلبمان یکی شد و شادی را روی کاغذ جاری کرد، چقدر می گذرد؟ راستش را بخواهید خود من نمی دانم کجای زندگی بودم که دفترم از اخبار خوب پر شده بود؟
حالا همین که دست بر قلم می برم بی آنکه حرفی روی کاغذ نقش ببندد، اشکم جاری می شود و لرزشی مبهم وجودم را فرامی گیرد.
این روزها، روزهای تلخ و سیاهی است که شاید تاریخ بر خود ندیده باشد. روزهایی که گویی بی نهایت بدبختی سراپای کشوری را فراگرفته که همیشه مردمش مطیع حاکمیت بودند و در سخت ترین شرایط دم برنیاوردند. مردمی که تا چندی پیش، از فقر، بیکاری، فساد،دزدی و اختلاس، عدم امنیت و هزاران مشکل دیگر دلشان خون بود و به هر دلیلی سکوت کردند، حالا تاوان نادانی و حماقت و بی عدالتی کسانی را می دهند که برخی از آنها حتی از درک ابتدایی ترین موضوعات ها هم عاجزند…
به جایی رسیده ایم که حالا بحث کشتن مردم است، نه مردن مردم! مردمی که انگار کسی نمی بیند که چگونه برای یک ورق قرص، در آغوش کرونا و در صفهایی طولانی آب می شوند و می میرند. مردمی که کسی حقشان را بر آنها روا ندانست و نمی داند. مردمی که اگر پیش تر ها آرزوی زندگانی داشتند، حالا به زنده مانی راضی اند! می خواهند بماند و از حق زیستنی که خدا برایشان مقرر نموده استفاده کنند.
در همه جای دنیا همیشه اولین اولیت حاکمان حفظ جان و مال و ناموس مردم است و اینجا که حکومتش واژه اسلامی را یدک می کشد هرگز اسلام واقعی را نفهمید و آنچه برایش مهم بود، پول بود و قدرت…
دلتنگ همه عزیزانی هستیم که از سر بی مسئولیتی افرادی که تنها از مدیریت و مسئولیت، صندلی قدرت و پول را می شناسند. امروز علی سلیمانی را از دست دادیم و در روزشماری که نمی خواهیم مرورش کنیم، نامها و نام آورانی زیر خاک رفتند که شاید تاریخ هرگز همانندشان را به خود نبیند و تکرارشان نکند.
امروز دلمان خون است از حاکمیتی که فرزندانش را به هیچ می انگارد و کشور را به سمت پرتگاهی هدایت می کند که عمقش ناپیداست.
دلمان خون است از حاکمیتی که نه تنها موجبات رفاه ابتدایی مردم را فراهم نمی کند، بلکه حق زیستن را که هدیه خدای حق تعالی است، از آنها می گیرد.
شاید لازم است که جامه غرور و تکبر و خودخواهی در آتشی عظیم سوزانده شود تا ایران و ایرانی طلوع خورشید را با لذت بنگرد و غروب خورشید هر روزش را با نام خاطره ای شیرین در میان یادداشت هایش ثبت کند.
سال هاست که خبرهای خوبمان در هاله ای از فقر ، بیچارگی، بیکاری، مرگ و میر و تنگدستی گم شده است.
وجودمان سراسر درد است و رنج…