✍️ مجید مرادی
مسئولان محیط زیست بعد از مرگ دو بچه یوز ایرانی اقدام به دعوت از دامپزشکی اندونزیایی برای نجات سومی کردند. اقدامی شایسته و البته دیرهنگام. زیرا اگر زودتر اقدام می کردند شاید آن دو هم زنده می ماندند.
عیب نیست که اگر کاری را بلد نیستیم و متخصص آن را نداریم به بیگانگان بسپاریم. اگر واکسن دست ساز ما برکت نداشت و هزینه بی فایده ای روی دست ما گذاشت بهتر است اصرار نکنیم و بهتر البته آن است که از اول اقدام به ساخت واکسن نمی کردیم.
اما مدیریت اقتصادی کشور از مدیریت این بچه یوزها بهتر نیست. برای نجات ایران و اقتصاد ایران هم ای کاش بهرهگیری از دانش خارجی ها مجاز باشد.
چرا ما ایرانی ها از کلمه خارجی هراس داریم؟! به آمریکا و آلمان و فرانسه ببینید که هر دانشمند و نخبه ای را از هر جای جهان جلب و جذب می کنند و می پرورند و منت اش را می کشند. چرا ما به هزاران نخبه ایرانی مقیم در آمریکا و اروپا می بالیم اما زمینه حضور یک متخصص خارجی حتی اگر هم زبان و هم دین افغانستانی ما باشد را در کشور خود فراهم نمی کنیم؟! تنها یک استاد فلسفه آمریکایی را سراغ دارم به نام محمد لگنهاوزن که بعد از اسلام آوردن از سوی مرحوم مصباح یزدی به قم دعوت شد و اکنون حدود سی سال در مرکز آموزشی امام خمینی به تدریس اشتغال دارد و صدها دانشجوی ایرانی را پرورش داده است. اما چرا فقط همین یکی و آن هم حتما مسلمان؟! اگر استادان و نخبگان علوم دیگر را جذب می کردیم و محیط کشور را مهیای ورود سیل نخبگان می کردیم آیا زیان می دیدیم؟!
ما حتی موفق نبودیم که تجار و متخصصان و سرمایهگذاران لبنانی را جذب کنیم. همان مردمی که به همه جای جهان مهاجرت کرده اند و در آرژانتین و برزیل تا به مقام ریاست جمهوری هم رسیده اند. در بسیاری از کشورهای دیگر همانند ایرانیان به وزارت و وکالت و… دست یافته اند.
ما این همه خودبزرگ بینی و خود همه دانی را از کجا آورده ایم؟! چرا به ویرانی کشورمان رضایت می دهیم اما بنا نداریم چیزی از دیگران یاد بگیریم؟! البته باید از حق نگذریم. در زمان دولت پهلوی به مدد متخصصان اقتصاد دانشگاه های آمریکا تورم طی حدود دو دهه کنترل شد. اما بعد از انقلاب اعتماد ما به همه جهان سلب شد که جنگ هشت ساله و شکل گیری رابطه خصومت آمیز میان ما و بخش عمده ای از جهان در دهه نخست بی تاثیر نبود.
اکنون بعد از گذشت چهل و چند سال از عمر نظام باید از بیگانه هراسی عبور کرد. ایران را چنان زنده و زیستنی و جذاب کنیم که مقصد مهاجرت تاجران و عالمان و نخبگان باشد و نه مبدء این گونه مهاجرت ها. اگر ایران برای همه نخبگان و دانشمندان جهان جاذبه یافت خواهد توانست به مقصد و مطلوب برسد وگرنه با تنگ تر کردن فضا، حتی فرزندان مقامات هم زندگی در وطن خود را ترجیح نمی دهند.
برای نجات اقتصاد ایران باید اعتمادسازی کرد و با توسعه سیاسی جاذبه اقتصادی ساخت و نخبگان جهان را جذب کرد و کاری کرد که نخبگان ایرانی هم برگردند و گرنه خدای ناکرده اقتصاد ایران به سرنوشت یوزبچه ایرانی دچار خواهد شد.