✍️صلاح الدین خدیو
در سالهای ابتدای انقلاب که بر سر لایحه قصاص چالشی سخت میان حکومت نوپا و جبهه ملی در گرفت، سلب اعتبار از دکتر محمد مصدق در دستور کار جناح موسوم به ” مکتبی” آن زمان قرار گرفت.
اعتبار دکتر مصدق وابسته به مبارزه علیه استعمار انگلیس و استبداد محمد رضا شاه و حمایت از برقراری رژیم مشروطه راستین بود.
با فراماسون خواندن مصدق، خود بخود اصالت مبارزه ضد بیگانه اش زیر ضرب قرار می گرفت.
همچنین در فضای حماسی و ضد شاهی سالهای ابتدای انقلاب، چیزی بدتر از این نبود، کسی عنوانش ” مصدق السلطنه ” باشد و در تصویری در حال بوسیدن ثریا اسفندیاری، همسر دوم شاه سابق دیده شود.
عکس نخست وزیر در حالیکه خم شده بود تا دست ملکه سابق را ببوسد، در تیراژی وسیع تکثیر و ذیل آن نوشته شده بود: مصدق السلطنه در حال بوسیدن دست زن شاه!
این کارزار که سلسله جنبان اصلی آن، جریان حسن آیت و مظفر بقایی بود و بخشی از آن، برخی از روحانیت و شخصیت های داخل حزب جمهوری اسلامی را هم هدف می گرفت، در آن مقطع زمانی آشکارا چالشی جدی علیه هواخواهان مصدق ایجاد کرده بود.
این توضیح که نخست وزیر هفتاد ساله با بوسیدن دست ملکه بیست ساله که جای نوه اش را دارد، صرفا یکی از پروتوکل های تشریفاتی دربار را لحاظ کرده و پیشوند سلطنه هم مربوط به دوره قاجار و پیش از باب شدن “نام خانوادگی” های نوین است، نمی توانست کارساز باشد و ایر تردید و بدگمانی را از سر شخصیت او بر دارد.
حتی بیان این واقعیت هم که ثریا همپای همسرش دشمن سرسحت مصدق وهم پیاله کودتاچیان بود،وافی به مقصود نبود. لذاعده ای بجای توضیح و توجیه ترجیح می دادند،اصل موضوع را تکذیب وعکس کذایی رامونتاژ و ساختگی بنامند. صدالبته این هم در شرایطی که سندمذکور درتیراژی وسیع توزیع شده بود وابزارهای تبلیغاتی چندانی هم دردست نبود،چندان نمی توانست آب رفته رابه جوی بازگرداند.
آن روزها وسالها گذشت ودر دهه هفتاد ثریا با ” کاخ تنهایی ” اش به میان ایرانیان بازگشت. اینبار درسیمای ملکه ای بدبیار و زنی تنهاکه بیشتر حس ترحم و همدردی برمی انگیخت واندوه دورافتادگی ازبخت کوتاه وسالهای گذرای اقبالش، همدلانی فراوان یافته بود.
نام مصدق هم که البته آفتاب دهه هفتاد بود، پس ازغروب کوتاه دهه شصت.
آفتاب آمد دلیل آفتاب / گر دلیلت باید از وی رو متاب
پهلوی دوم اماهمچنان مطرود بودو نامش مترادف استبداد وکودتا و وابستگی.
امروز اما درحالی که زمینه و زمانه کاملاعوض شده، پلمیکی مشابه میان احمدی نژاد وحداد عادل درگرفته است. رئیس جمهور سابق، حداد رامتهم می کند که دست فرح را بوسیده است. اشاره ای به سابقه همکاری وی در انجمن شاهنشاهی حکمت وفلسفه که ظاهرا ریاست عالیه آن با بیوه شاه سابق بود.
مشخص نیست که حرف احمدی نژاد چقدر راست است، واگر راست هم باشد، چیزی جز انجام یک پروتوکل رسمی نبوده است.
امانکته اینجاست که دعوای فعلی، ماهیتا نمی تواند چیزی جز کاریکاتوری کوچک ازدعوای سهمگین چهل سال قبل بر سرنام واعتبار دکترمصدق باشد.
به لطف تاریخسازی شبکه من وتو و آرشیوهای مسروقه صدا و سیما، سیمای پهلوی دوم وارونه شده وگذشته گرایی جای آینده نگری وموعود گرایی را گرفته است.
به عبارت بهتر انتساب به رژیم قبلی، مانند گذشته تنفرساز وحیثیت بربادده نیست. احمدی نژاد هم که درموج سواری و توده گرایی یدی طولانی دارد، این نکته راخوب می داند. وی در اصل به دنبال آنست که مچ رقیب رابگیرد و به زعم خود ریاکاری سیاسی و دوگانگی رفتاریش را برملا سازد. البته این نکته هم برای کسی که اساساچندان محبوب و مطرح نیست، چندان توفیری نمی کند، فوقش آن است که برخی اصولگرایان از ” منکر بوسیدن دست نامحرم ” مکدر شوند ومنکر متقابل احمدی نژاد در بوسیدن مادر چاوز را یادآور شوند.
چیزی که البته مایه مباهات احمدی نژاد است. همانگونه که گفته شدوی با اصل قضیه مشکلی ندارد واز قضا مترصدفرصت است که از آنچه که دیری است درحوزه غیررسمی فرهنگ جاری و ساری است وحوزه رسمی هنوز به آن اذعان نکرده، برای خودش کلاهی بدوزد و دل مردم را برباید.
درکشورهای سوسیالیستی سابق، عشق ورزی وبوسیدن درملا عام ممنوع بود. برقطعه ای از دیوار برلین،صحنه معاشقه وماچ کردن برژنف وهونکر در ابعادی بزرگ نقاشی شده بود،تحت عنوان بوسه سوسیالیستی! اشاره ای به همبستگی طبقاتی کشورها واحزاب برادر.
اکنون هم این قطعه حفظ شده، با این تفاوت که عشاق جوان به آنجا می روند ودرست ماننددو رهبرسابق، در حال بوسه های عاشقانه،عکس سلفی می گیرند.
بوسه سوسیالیستی سابق که جدی بود وهیات بزک کرده دیکتاتوری های موجود،مایه تفریح جوانان عاشق پیشه شده است.
اهمیت مناقشه ” بوسه ای “این دو چهره سیاسی درهمین مقیاس است! موضوعی فان که دارای کمترین جدیت سیاسی است.