عيسي سحرخيز
دوستي دلسوز از سر كنجكاوي مي پرسيد:
” چه سري ست كه بيانيه اي از نظر سياسي چنين غني و پرمحتوا،
از لحاظ امضا چنين تُنُك است و كم تعداد؟”.
– “ترس بر اصلاح طلبان غلبه كرده
و اغلب استمرارطلب شده اند
كه چنين افراد اندكي محتواي بيانيه را تائيد كرده اند،
يا چنان تحول خواهي بر فضاي سياسي ايران چيره گشته است
كه ايرادهاي اساسي بيانيه مانع امضاي همگان،
به جز تعدادي قليل و انگشت شمار شده است؟”.
وقتي پاسخ شنيد،
“هيچكدام”،
سوال جديدي مطرح كرد:
“شايد در اين اوضاع پرالتهاب و پيچ تاريخي سرنوشت ساز،
انشعاب هاي گسترده در اغلب گروه هاي اصلاح طلب و تحول خواه ايجاد شده
و در اين ميان باز حزبي جديد،
آن هم از نوع مردانه اش- با دو سه مورد استثنا- متولد شده
و أعضائي اين گونه اساسنامه و مرامنامه خود را منتشر كرده اند؟”
– “شايد هم در فضاي سياسي ايران،
جبهه اي تازه در داخل تأسيس شده است،
اما چرا از هر حزب و گروه تنها دو سه نفر بيانيه را امضا كرده اند
و ديگران، به ويژه كادرهاي اصلي و اعضاي شوراي مركزي، غايبند؟”.
اجازه ندادم بر تعداد “شايدها” و “بأيدها”ي خود بيفزايد،
آن گونه كه عدد شايدهايش از تعداد امضاكنندگان “بيانيه نجات ايران” فراتر رود.
با خنده و شوخي گفتم: تند نرو،
همينجاترمز كن و پشت سر هم شايد و بايد نكن!
اين كار هم شبيه ديگر كارهاي ما!
به گمان من، اتفاق مهمي نيفتاده است.
پيش نويس بيانيه اي را چند دوست و رفيق آماده كرده
و به تائيد چند دوست و رفيق ديگر رسانده اند.
بعد هم، زيادش در يك گعده،
يا شايد طي چند تماس تلفن اتفاقي چند نفر از آن ها از دوستان و رفقاي ديگر خود پرسيده اند،
بيانيه اي حاضر است، تو هم آن را امضا مي كني؟ “
-“به اين مي گويند يك كار تشكيلاتي مدرن از نوع جهان سوم،
يا يك اقدام سياسي مهم مخفيانه در فضايي پليسي و امنيتي،
و شايد هم انتشار يك بيانيه ي مهم سياسي سردستي،
از سر تنبلي يا از روي شكم سيري!”
نگام ؛ ناگفته های ایران ما