چه باید کرد با حاکمیتی که تحمل کوچکترین رأی مستقلی را ندارد و بر سرکوب خود رنگ قانون میزند و در زیر لوای قانون، تمام قوانینی که مدافع حقوق مردم است را به ته دره اقتدار گرائی میفرستد.
تا قبل از این معدود نمایندگان در مجلس شورای اسلامی بودند که در خود کوچکترین جرأت حرف زدن و اظهار نظر مستقل را داشتند و هر از گاهی از این ماتمکده قدرت صدائی به نفع مردم به گوش میرسید و این امید را میداد که شاید به رگ نداشته دیگر نمایندگان هم بر بخورد و نیم ناله مرده ای بکنند تا رأی دهندگانشان حداقل دلخوش به زنده بودن آنان باشند .
تابوت مجلس و میخهای آخر
تکلیف نمایندگان مورد تأئید رهبری که مشخص بود ، طرف صحبت با معدود نمایندگانی بود که نیم نگاهی هم به مردم داشتند و توانسته بودند از زیر تیغ بران شورای نگهبان رد شوند و میدانستند در صورت اظهار نظر مخالف رهبری باید قید دور بعد مجلس را بزنند .
دستور رهبری مبنی بر استمرار نظارت شورای نگهبان بر نمایندگان بعد از ورود به مجلس از آخرین میخهائی بود که میشد بر تابوت این پیکر نیمه جان و دم مرگ زد تا پس از این هیچ نماینده ای از وحشت رد صلاحیت در زمان نمایندگی و در پی آن اخراج و تخریب و برخورد قوه مخرب قضائیه ، اجازه کوچکترین عکس العملی را به خود ندهند .
سید ضیاء خلیلی