حسین رزاق
تابستان شصت و چهار بر سر نخست وزیری “مهندس موسوی” درگیری شدیدی وجود داشت.
از یک طرف رئیس جمهور و همفکرانش اصلا علاقهای به معرفی مهندس موسوی نداشتند
و از طرف دیگر اکثریت مجلس طرفدار مهندس موسوی بود.
رئیس جمهور هم بدون هیچ توجهی به مجلس “علی اکبر ولایتی” را برای نخست وزیری انتخاب کرده بود
اما در لحظات آخر بنیانگذار جمهوری اسلامی به رئیس جمهور توصیه کرد که
صلاح کشور و نظام اسلامی در تداوم نخست وزیری مهندس موسوی است.
روز رأی گیری برای نخست وزیری در مجلس،
علیرغم این توصیهی علنی،
نود و نه نفر از نمایندگان به او رأی منفی دادند.
با تمام این احوال مهندس موسوی نخست وزیر شد
اما وقتی برخی از نمایندگان خواستار اعلام اسامی آن نود و نه نفر بودند
تا مشخص شود کسانی که در شعار مدعی اطاعت محض از ولایت فقیه هستند
اما در عمل مصالح جناحی و قبیلهای خود را ارجحیت میدهند چه کسانی هستند،
جو مجلس متشنج شد
تا اینکه رئیس جمهور وقت صراحتا اعلام کرد مخالفین مهندس موسوی نود و نه نفر نبودند
بلکه صد نفر بودند
و آن صدمی شخص خود من هستم!
با توجه به ادامه جنگ و شرایط بد محاصرهی اقتصادی
که سخت ترین روزهای معاصر ایران را رقم میزد،
مخالفت ها و کارشکنی های صد نفره در مسیر دولت مهندس موسوی روز به روز بیشتر میشد
تا آنکه بنیانگذار جمهوری اسلامی در دیدار با مردم مشهد
و در حضور مسئولین ارشد نظام،
بعداز صحبتهای مفصلی درباره وحدت و مضرات کارشکنی در راه دولت اسلامی،
رو به میرحسین میکند و صراحتا میگوید؛
جناب آقای موسوی، آنهائی که با شما مخالفت میکنند حتی عرضهی ادارهی یک نانوائی را هم ندارند!
.
بیست و چهار سال بعد،
تقاص آنروزها گرفته شد
و در مصادرهی مطلقه و متقلبانهی قدرت،
بی عرضگانی نان آور مردم شدند که
تنور و نان و نانوا را یکجا سوزاندند
تا هیچ شاطری نتواند نانی برای قوت و قوّتِ مردم بپزد!
نگام ؛ ناگفته های ایران ما