پس از آن که وزارت خارجه بحرین در تاریخ ۳۱ خرداد طی یک بیانیه شیخ عیسی قاسم، روحانی شیعه را به دلیل «استفاده از موقعیتش برای خدمت به منافع خارجی و ترویج فرقه گرایی و خشونت» سلب تابعیت کرد، بیانیهای از سوی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی منتشر شد که در آن قاسم سلیمانی به حکومت بحرین هشدار داده که تعرض به شیخ عیسی قاسم ‘شعله ای از آتش را در بحرین و سراسر منطقه پدید خواهد آورد و برای مردم راهی جز مقاومت مسلحانه باقی نمی گذارد. مهم تر از درست یا نادرست بودن این بیانه و نوع ادبیات و تهدیدهای سرلشگر قاسم سلیمانی در آن، پیشی گرفتن یک گروه نظامی از دستگاه دیپلماسی کشور در واکنش به یک اتفاق «سیاسی» است. واکنش قاسم سلیمانی این پرسش بزگ را مطرح میکند که در نظام جمهوری اسلامی چه کسی تصمیم گیرنده است؟ نقش دولت در پیشبرد و اتخاذ مواضع سیاسی منطقهای و جهانی چقدر است؟
شاید دلیل اصلی واکنش تند قاسم سلیمانی را بتوان در عزل حسین امیرعبدالهیان، معاون امورعربی و آفریقایی وزارت امورخارجه ایران که نزدیک به نیروی قدس بود جستجو کرد. اما تاریخ ۳۷ ساله جمهوری اسلامی را که ورق بزنیم میبینیم این اولین بار نیست نهادهای امنیتی برای دستگاه دیپلماسی نقشه راه تعیین میکنند و در نقش تصمیم ساز ظاهر میشوند. بررسی استعفای مهدی بازرگان و میرحسین موسوی به خوبی نشان میدهد که دولت در چهارچوب جمهوری اسلامی و زیر نظر ولایت فقیه به خصوص در سیاست خارجی، نقشی ابتر، بدون اراده و مجهول را دارد.
۱۵ آبان ۱۳۵۸ یعنی دو روز بعد از بالارفتن دانشجویان خط امام از سفارت آمریکا و تسخیر این سفارت و به گروگان گرفتن کارکنان آن، مهدی بازرگان اولین نخست وزیر نظام جمهوری اسلامی استعفا کرد و در توضیح استعفایش گفت:
«در اين مملکت می گويند با دو تا ماما سر بچه کج در می آيد ولی ما صد تا ماما داشتيم . شهرهای صد کلانتر داشتيم که روز به روز هم الحمد الله زاد و ولد می کردند . آرزوی ما وقتی که شب سر می گذاشتيم و می خوابيديم اين بود که يک کشور ، يک ملت و يک قانون و يک دولت و يک حکم داشته باشيم. ولی حالا ما در حالی دولت را ترک می کنيم که نه تنها اين آرزو محقق نشده، که با تغييرات عميقی که در قانون اساسی داده اند نگران هستيم که بازهم کسی تکليف خود را در مملکت نداند. ما با اين نگرانی بزرگ کار خود را ترک می کنيم که بيم داريم حاکميت ملت نباشد و حاکميت طبقاتی وحتی طبقه روحانی حاکم شود.»
متن استعفای مهندس بازرگان
حضور محترم حضرتآيتالله العظمي امام روحالله الموسوي الخميني دامتبركاته، باكمال احترام معروض ميدارد پيرو توضيحات مكرر گذشته و نظر به اينكه دخالتها، مزاحمتها، مخالفتها و اختلاف نظرها انجام وظايف محوله و ادامة مسئوليت را براي همكاران و اينجانب مدتي است غير ممكن ساخته ودر شرايط تاريخي حساس حاضر نجات مملكت و به ثمر رساندن انقلاب بدون وحدت كلمه و وحدت مديريت ميسر نميباشد بدين وسيله استعفاي خود را تقديم ميدارد تا به نحوي كه مقتضي ميداند كليه امور را در فرمان رهبري بگيرند يا داوطلباني را كه با آنهاهماهنگي وجود داشته باشد مأمور تشكيل دولت فرمايند.
میرحسین موسوی دومین نخست وزیر جمهوری اسلامی نیز سرنوشتی بهتر از سلف خود نداشت. او نیز مانند مهدی بازرگان از موازی کاریها و دخالتها به ستوه آمد و در متن استعفایش به بیاختیار بودن دولت در سیاست خارجی و ماجراجوییهای نیروهای امنیتی و نظامی در داخل و خارج کشور اشاره میکند و عطای نخست وزیری را به لقایش میبخشد.
متن استعفای میرحسین موسوی
۱ ـ مسلوب الختیار شدن دولت در سیاست خارجی. امروز امور افغانستان و عراق و لبنان در دست جنابعالی است. نامه هائی به عنوان کشورهای مختلف نوشته میشود بی آنکه دولت از آنها خبری داشته باشد. (اینجانب به عنوان نخست وزیر از این نامه ها جز در موارد استثنائی و آنهم بطور اتفاقی بیخبرم).
نخست وزیر ژاپن برای ریاست محترم مجلس و ریاست محترم مجلس برای نخست وزیر ژاپن نامه مینویسد و اینجانب در یک مراسم عمومی و مردمی از این ماجرا و متن نامه با خبر میشود.
آقای لاریجانی در جایی میگیود از پنج کانال با آمریکا تماس گرفته میشود و بنده بعنوان رئیس هیئت وزیران از این کانالها اطلاعی ندارم.
همه جا صحبت از سیاستهای خارجی دولت جمهوری اسلامی است. بدون آنکه دولت از این سیاستها که در همه جای کشور و جهان بیان میشود، خبر داشته باشد.
۲ ـ عملیات برون مرزی که بدون اطلاع و دستور دولت صورت میگیرد. شما بهتر میدانید که تاکنون فاجعه آفرینی و اثر نامطلوب آنها برای کشور چقدر بوده است. بعد از آنکه هواپیمایی ربوده میشود، از آن باخبر میشویم. وقتی مسلسلی در یکی از خیابانهای لبنان گشوده میشود و صدای آن در همه جا میپیچد، متوجه قضیه میشویم. پس از کشف مواد منفجره از حجاج ما در جده، اینجانب از این امر آگاه میشوم. متاسفانه و علیرغم همه ضرر و زیانی که این حرکت متوجه کشور کرده است، هنوز نظیر این عملیات میتواند هر لحظه و هر ساعت بنام دولت صورت گیرد.
۳ ـ تجزیه سازمان برنامه و بودجه از نخست وزیری که به دلایل سیاسی صورت گرفت، از همان اول ضایعه آفرین بوده و ادامه آن در شرایط نوسازی کشور فاجعه بار خواهد بود. متاسفانه این مشکل و مشکل وزرای مشاور، علیرغم طرح در شورای تشخیص مصلحت، به تاخیر افکنده شده و حل نگردیده است هر چند که بهرحال حق شورای تشخیص مصلحت است و اینجانب انتظاری در این خصوص ندارم.
۴ ـ تجزیه اقتدار مشروع و قانونی دولت و مسئولیت دولت و وزرا توسط شوراهای گوناگون.
۵ ـ عدم قدرت اینجانب به پاسخگویی در مقابل اعضا هیات دولت و نمایندگان محترم مجلس در مورد کارهائی که بدون اطلاع دولت، ولی بنام دولت، صورت میگیرد.