✍️فرهاد قنبری
حوادث و رویدادهای سالهای اخیر ایران اگر یک نتیجه کلی داشته باشد، همان شکست و به حاشیه رفتن کامل اصلاح طلبان از عرصه قدرت است. اعتراضات دی نود و شش و آبان نود و هشت، خروج آمریکا از برجام، آشفتگی بازار ارز و گرانی های بی سابقه کالاهای مصرفی باعث تغییر نگاه مردم به جریان ها و جناح های سیاسی شده است. یکی از این تغییرات اساسی کم رنگ شدن و شاید از بین رفتن مقبولیت اصلاح طلبان در میان مردم بود.
اما از عوامل مهمی که باعث در رقم خوردن این شرایط و شکست اصلاحات دخیل بوده اند می توان به:
۱- چرخش به راست از سوی گفتمان اصلاح طلبی و قرار گرفتن زیر چتر کارگزاران و هاشمی رفسنجانی به ویژه پس از سال هشتاد و چهار: اصلاح طلبان و حامیان آقای هاشمی رفسنجانی پس انتخابات سال و هشتاد و چهار و پیروزی احمدی نژاد، صاحب یک دشمن مشترک شدند و آن دولت احمدی نژاد بود. اصلاح طلبان پس از این رویداد کم کم زیر چتر آقای هاشمی قرار گرفتند و این واقعیت را که بخش مهمی از محبوبیت آنها (در انتخابات هفتاد و شش و مجلس ششم) در قبال جبهه گیری در مقابل گفتمان هاشمی بود را به فراموشی سپردند.
۲- بی تجربگی، غرور و تندروی برخی از سران اصلاحات: بسیاری از نمایندگان و اعضاء دولت خاتمی بدون توجه به بدنه اجتماعی حامی خود منافع و غرور فردی را به آینده اصلاح طلبی ترجیح دادند و با تحریم و تمسخر انتخابات مجلس هفتم (سال هشتاد و دو) و ریاست جمهوری سال هشتاد و چهار راه را برای رسیدن محافظه کاران به قدرت هموارتر کردند. (بسیاری از این افراد پس از مدتی از کنار رفتن از قدرت، ترک وطن کرده و در کشورهای غربی اقامت گزیدند)
۳- رانت خواری و فساد اقتصادی برخی از افراد وابسته به این جریان:
اگر یک آبشخور مشترک میان تمام جناح های سیاسی حاضر در عرصه سیاسی ایران بتوان نام برد بی گمان مسئله فساد و رانت خواری است. جریان اصلاحات هیچگاه نتوانست دامن خود را از اتهامات فساد و رانت خواری پاک و منزه نگه دارد.
۴- عدم توجه به خواسته های مردم توسط سران اصلاحات:
اصلاح طلبان در بسیاری از بزنگاههای مهمی که حامیانشان انتظار ایستادگی و قاطعیت بیشتر داشتند عقب نشینی کرده و مصلحت را به خطر کردن ترجیح دادند.
۵- عدم آسیب شناسی از اشتباهات:
گفتمان اصلاحات هیچگاه از شکست های خود درس نگرفت و همیشه در پس شکست هایش با روش هایی مانند تمسخر و بهانه گیری سعی در فرار رو به جلو و مقصر نشان دادن دیگری داشت.
۶- به رسمیت نشناخته شدن کامل توسط گفتمان رقیب:
گفتمان اصلاحات هیچگاه به صورت کامل به عنوان یک گفتمان درون نظام به رسمیت شناخته نشد و گفتمان رقیب از طریق تریبون ها و رسانه هایش ( روزنامه ها، صدا و سیما، تریبون های نماز جمعه و..) همیشه اصلاح طلبان را به عنوان عامل نفودی دشمنان معرفی کرد.
۷- تخریب از سوی اپوزسیون خارج نشین و شبکه های رسانه ای:
در سالهای اخیر برخی کانال های تلگرامی، شبکه های تلویزیونی خارج از کشور(ایران اینترنشال، من و تو، صدای آمریکا) و فعالان تویتری تا آنجا که میتوانستند با تولید اخبار منفی و اغلب دروغ به سران اصلاحات تاختند و تا آنجا که می توانستند به حیثیت اجتماعی آنها لطمه زدند.
۸- ظهور و ورود برخی فرصت طلبان در لباس اصلاح طلبی:
پس از سال هشتاد و هشت اصلاح طلبانی که دارای مواضع سیاسی مشخصی بودند از عرصه سیاسی کشور حذف شده و در عوض افرادی در قامت اصلاح طلبی ظاهر شدند که بیشتر از آنکه اصلاح طلب باشند، منفعت طلبانی شیفته قدرت و ثروت بودند.
۹- عدم معرفی و نهادینه نشدن گفتمان اصلاحی به عنوان پروسه طولانی مدت:
اصلاح طلبی مسیر سخت و دشواری است که ممکن است بارها و بارها مجبور به بازگشت به اول خط و آغاز دوباره شود، مسئله ای که از توان ذهنی و فکری جامعه امروز ایران کاملا خارج است.
۱۰- هزینه اصلاحات به پای مخالفان اصلاحات:
سران جبهه اصلاحات در یک دهه اخیر با علم به سرمایه اجتماعی خود، دست به ولخرجی و اسراف تمام عیار زده و به گمان اینکه این سرمایه ابدی و همیشگی است آن را به پای مخالفان اصلاحات (آیت الله ری شهری، دُری نجف آبادی، موحدی کرمانی و..) و چهره های خنثی نسبت به اصلاحات (آقای روحانی، نهاوندیان، نوبخت، عارف، کاظم جلالی، بهروز نعمتی) [با تکرارهای نادرست] هزینه کردند.