فرج سرکوهی–
رجز میخواند، طبل پیروزی میزند، مردم را «دشمن» خطاب میکند اما نمیداند و نخواندهاست در تاریخها و ندیدهاست در آینه زمان که آن «پیروزی» که با سرکوب و کشتن و زندانی کردن و شکنجه مردمان به دست آید، شکست است،
آن که باد سرکوب میکارد توفان انقلاب درو میکند
آن که مردم را «دشمن» میخواند در بستر مرگ سیاه نفسهای آخر را میکشد.
کور و کر است. نمیبیند و نمیشنود برق و صدای توفان حقخواهی مردمان را.
در تاریخها نخواندهاست و نمیداند که خون بر زمین ریخته مردمان تاریخی است که سرانجام مرگ سیاه قدرت و ستمکاری او را از هم اکنون نوشتهاست.