برنارد استیگلر، فیلسوف فرانسوی، نظریه ای دارد درباره ماهیت گذرا و موقتی ای که زاده فرهنگ صنعتی است. او این پدیده را « موضوع های گذرای صنعتی» می نامد.* کارکرد این پدیده آن است که زمان زندگی را برای فرد با زمان عرضه کالا هماهنگ کند و تحمل سنگینی گذر زمان را آسان تر سازد.
می دانیم که مفهوم زمان در انسان شناسی و جامعه شناسی با مفهوم فیزیکی و تقویمی زمان متفاوت است. درک آدمیان از نحوه گذر زمان مفهومی ذهنی و رفتارشناسانه است که در جامعه خود را به عنوان رفتاری نشان می دهد که مبین روانشناسی اجتماعی هر جامعه است و در ساختار اجتماعی عینیت می یابد.
مثلا بسیار دیده شده که در باره تفاوت درک جوامع از دقیق بودن یا وقت شناسی سخن گفته می شود. از دید انسان شناسی این تفاوت بخشی از نگاه روانشناختی است که به درک تک بعدی یا چند بعدی از گذر زمان بر می گردد. مانند این که آدم ها معتقد باشند در هر زمان می توان فقط یک کار را انجام داد یا این که در هر زمان می توان چند کار را با هم انجام داد. یکی از جنبه های درک ذهنی از مفهوم زمان نوع بخش بندی زمان یا درک مفهوم گذر زمان است. این که چه چیزی از چه زمانی به گذشته تعلق دارد یا زمان کنونی تا کی ادامه می یابد و آینده از کی شروع می شود.
در عصر جهانی شدن، فرهنگ صنعتی مبتنی بر زمان گذرا در جوامع گوناگون تجلیات متفاوتی دارد. یعنی در هر جامعه ای پدیده زمان گذرا به شکلی خود را بازتاب می دهد. مهم ترین بازتاب دهنده مفهوم زمان گذرا رسانه است. به تعبیر دیگر عمر کالای فرهنگی ای که ما را به گذر زمان در زندگی روزمره متصل می کند زمان ما را بخش بندی می کند. نمونه ای از گذرا بودن عمر یک محصول فرهنگی، صنعت سینماست. فیلم در زمان خاص پایان می یابد. نه فقط زمان پخش هر فیلم ـ که ما را به گذر زمان پیوند می دهد زمان محدودی دارد، بلکه دوره اکران ( چند هفته یا چند ماه) نیز در صنعت سینما بازتاب دهنده عمر اجتماعی یک فیلم است. در اینجا البته منظور عمر یک اثر سینمایی به عنوان کالایی است که در یک دوره خاص به فروش می رود. و منظور از عمر آن اشاره به اثر فرهنگی آن به عنوان یک اثر ماندگار یا اثری که به سرعت فراموش می شود نیست. اگر چه این زمان اکران نیز با توجه به رواج امکان توزیع و نمایش دیجیتال به نوعی تمدید می شود. اما به هر حال از نظر بازاریابی هر اثر سینمایی عمری محدود دارد.
روشن است که برخلاف زمان تقویمی زمان اجتماعی زمان یگانه نیست. عمر ما در زمان های متفاوت اجتماعی جریان دارد. بنا بر این ما با گذر موازی زمان های متفاوت روبرو هستیم. آنچه در این یادداشت به آن می پردازم خط زمانی ای ست که ما را با مفهوم احساس همزمانی با جهان پیوند می دهد. احساس همزمانی با جهان، درکی از الان یا اکنون است که در هر لحظه به ما این احساس را می دهد که با جامعه همبسته خود ( که می تواند جامعه ای محلی یا ملی یا جهانی باشد ) همزمان هستیم. درک همزمانی عنصر مهمی در شکل گیری هویت است به این معنا که ما بخشی از همان هایی هستیم که با آنان احساس همزمانی می کنیم.
در هر جامعه ای مهم ترین عامل پیوند دهنده فرد به زمان اکنون جریان اصلی رسانه ای است. جریان اصلی رسانه ای برای اکثریت افراد** تعیین می کند که زمان در چه مسیری و با چه سرعتی می گذرد. در میان ایرانیان به دلیل غلبه نداشتن جریان اصلی رسانه ای متکی بر رادیو و تلویزیون و مطبوعات آزاد و به روز، این شبکه های اجتماعی هستند که شکل دهنده جریان اصلی رسانه ای به شمار می روند. شبکه های اجتماعی حتی بر جریان رسانه ای فارسی زبان در داخل و خارج از ایران اثر می گذارد. به تعبیر دقیق تر شبکه های اجتماعی ایرانیان در هر لحظه از میان موضوع هایی که موضوع اصلی در جریان اصلی رسانه ای در سطح جهان یا در داخل ایران و حتی گاه بی آن که در هیچ یک از این رسانه های موضوع اصلی باشد، یکی را به عنوان موضوع « در لحظه» بر می گزیند و به موضوع روز تبدیل می کند.
موضوع روزی که عمر گذرایی دارد و با انتخاب موضوع بعدی جای خود را به موضوع دیگر می دهد. به این معنا شبکه های اجتماعی ایرانیان بیش از آن که بازتاب دهنده نظر تک تک افراد باشد بازتاب دهنده یک توجه ( و البته مجادله) جمعی نسبت به یک موضوع است.
موضوعی که مثل اپیدمی، یک تب همه را دربر می گیرد. موضوع این روزها کودتای ترکیه است. پیش از آن انتقاد از خطای پزشکان بود و پیش از آن مرگ کیارستمی. هر موضوعی به میزان بحث آفرین بودن آن تداوم می یابد و اگر موضوع مستقل و تازه ای پیش نیاید یکی از جنبه های موضوع پیشین به موضوع اصلی تبدیل می شود. مثل موضوع خطای پزشکی که از درون موضوع مرگ کیارستمی سر بر کشید.
برخلاف موضوع روز در رسانه های اصلی به معنای سنتی آن، در شبکه های اجتماعی موضوع روز به دلیل ویژگی تعاملی آن به شدت و به سرعت شخصی می شود؛ یعنی نه فقط به سرعت فرد را به عامل بازی کنش و واکنش تبدیل می کند بلکه فرد را در موقعیتی قرار می دهد که موضع او در جریان مباحث موجود در افکار عمومی آشکار می گردد. به این ترتیب ایرانیانی که در شبکه های اجتماعی حضور دارند در میان امواجی از موضوعات گذرا زندگی می کنند که گذر زمان را برای آنان شکل می دهد. حتی اگر این موضوع های گذرا هیچ پیوند عینی ای با زندگی روزمره آنان نداشته باشد. موضوع های گذرایی که بر روند های عینی و پیوسته سیاسی و فرهنگی و اجتماعی پرده غفلت می کشد. و از این طریق گذر زمان را آسان می کند. و به فراموشی روندهایی کمک می کند که از نظر روانی ترجیح می دهیم فراموش کنیم. درست همان طور که به تعبیر استیگلر وقتی شما دو ساعت فیلم می بینید از زمان واقعی فاصله می گیرید و به زمانی می پیوندید که فیلم ( یا هر برنامه دیگری ) شما را به آن پیوند می دهد. موضوع هایی که عمر ما را زمانبندی می کنند.
همان طور که نگاه استیگلر به مفهوم موضوع های گذرای صنعتی در رهیافتی انتقادی به جامعه صنعتی و سرمایه داری ریشه دارد، این نگاه به موضوع های گذرا در شبکه های اجتماعی ایران نیز نگاهی انتقادی است. انتقادی که تلاشی است برای فهم بهتر و نه انکار زمینه های واقعی آن: درگیر شدن فرد در جریان بازنمایی « تصویر/ واقعیتی » که موضوع روز است بیش از آنچه به طور متعارف در جریان های اصلی رسانه ای مرسوم است بر واکنش های هیجانی استوار است و کمتر بر تحقیق و یافتن اطلاعات تکیه دارد.
به تعبیر دیگر در جریان شکل گیری موضوع روز، موضع گیری، بر تلاش برای یافتن اطلاعات پیشی می گیرد. به عنوان نمونه ای از این واقعیت می توان به این پدیده اشاره کرد که اظهار نظر در باره هیچ موضوعی در فیسبوک نیازمند دانستن در باره آن موضوع نیست. همین پدیده سبب می شود که تمایل هیجانی و احساسی بودن به یک نظر از درست بودن آن از نظر منطقی اهمیت بیشتری داشته باشد. از این منظر فضای شبکه های اجتماعی ایرانیان بیشتر فضایی برای تخلیه هیجانی کاربران است. اما آیا وضعیت در رفتار کاربران شبکه های رسانه ای ریشه دارد؟ پاسخ من به این پرسش منفی است. ریشه مشکل را باید در جای دیگری جست و جو کرد:
اگر از منظر رسانه ای و نه از منظر فلسفی به مساله نگاه کنیم ریشه این پدیده رسانه ای در تداخل کارکرد شبکه های اجتماعی با رسانه های سنتی است. وقتی ایرانیان از جریان اصلی رسانه ای بهره مند نیستند که نیاز رسانه ای آنان را پاسخ دهد شبکه های اجتماعی جایگزین رسانه های سنتی می شوند. وقتی تلویزیون ایران یک روز بعد از مرگ کیارستمی خبر آن را منتشر می کند شبکه های احتماعی به رسانه ای برای بازنشر خبر تبدیل می شود. بازنشری که با خشمی نسبت به بی اعتنایی جریان رسانه ای ملی همراه است.
درباره کودتای ترکیه نیز همین مداخله هیجانی در جریان خبررسانی دیده می شود. به این ترتیب روایت فیسبوکی از کودتا بیش از آن که روایتی در باره ماجرایی باشد که در ترکیه رخ داده است بازتابی است از آروزها و احساساتی که در میان کاربران دیده می شود. کاربرانی که به جای این که خود بینندگان جریان رسانه ای مورد اعتماد خود باشند، خود باید سازنده موضوع رسانه ای مورد علاقه خود باشند.
* برای توضیح بیشتر در باره نظریه استیگلر نگاه کنید به:
Symbolic misery / Bernard Stiegler ; translated by Barnaby Norman. Cambridge : Polity Press, 2014.
Volume:: Vol. 1