✍?مجتبی نجفی
خیلی از جوانان شاید جنگ عراق و آمریکا یادشان نیاید، سعید الصحاف چهره ممتازی بود، سخنگویی که از شکست سخت نیروهای آمریکایی میگفت در حالی که آنها پشت دروازه های بغداد بودند. گاهی صدای شلیک آمریکایی ها کنفرانس مطبوعاتی اش را تحت تاثیر قرار میداد.
حالا جمهوری اسلامی پر شده است از سعید الصحاف، سخنگوی شورای نگهبانش میگوید تاثیر ردصلاحیتها بر مشارکت انتخاباتی کمتر از یک درصد است، صداوسیمایش میگوید هشتاددرصد مردم مشتاق این جعبه جادویی دروغ و ریا هستند، احمدخاتمی میگوید ولایت در اوج محبوبیت است. اقتصاد ایران هم که شبیه آلمان است.
سعید الصحاف جایی رشد میکند که ذهنیت انتقادی بمیرد. نشانه ای است از نظامهای دیکتاتوری. در این نظامها، دیکتاتورها علاقه ای به چالش کشیده شدن ندارند برای همین است به رسانه های مستقل پاسخ نمیدهند. عددسازی میکنند و رجزخوانی. در فضای خیالی، جبهه های نبرد را فتح کرده اند: یک روز قدس را در توییتر آزاد میکنند، روز دیگر صدوسی سرباز آمریکا را در صفحات روزنامه میکشند. پهلوان پنبه های کاغذی که مخصوص این نظام نیستند.
سعید صحاف ها به فعل ماضی هم داریم. آنها حتی تجزیه کشور را توجیه میکنند. کودتا را امر عادی و قتل را نادیده میانگارند تا بگویند مثل آینه ای بی لک بودیم. سعید الصحاف صدام چند سال پیش فوت شد. گفت مامور بودم و معذور. راست میگوید. ماموری و معذوری برای کسانی است که ذهنیت انتقادی خود، شخصیت انسانی خود را فدای نظام دیکتاتوری میکنند. انسان نمیشوند مهره هایی هستند در خدمت سیستم. مثل قطعه ای از ماشین. فاقد روح بشری و عقلانیت انتقادی. دیکتاتوری برّه آفرین است و البته گرگ آفرین. برّه ها سرگرم چریدن هستند، گرگها سرگرم دریدن.
برای همین، خیزش مدنی و منتقدانه علیه نظام دیکتاتوری به شکلهای مختلف وظیفه ای اخلاقی است. صرفا خیزش علیه نظام سیاسی را نمیگویم علیه مناسبات استبدادی را میگویم. چون بحث اصلی تغییر سیستم نیست تغییر مناسبات است و الا در جبهه مخالفین هم سعید الصحاف ها به فعل ماضی کم نیستند. قتل، سر به نیست کردن، کشتار، سرکوب منتقد را به بهانه های مختلف توجیه میکنند. مشکلشان با کشتار نیست با شکل و نوع کشتار است.
بالاترین ارزش زندگی در همین است: سعید الصحاف زمان نباشیم. توجیه گر ظلم انسداد و سرکوب چه در گذشته و چه در حال نباشیم.