اظهارات محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام ایران درباره اعتراضات اخیر در این کشور حاوی اتهاماتی علیه پایتختهای منطقهای و بین المللی همراه با نام افراد، آمار، تاریخ و برنامههای زمانی بود. این سخنان بار دیگر ضرورت شکستن «حلقه سفت» روابط ایرانی ـ عربی را متذکر میشود.
این روابط هزینه هنگفت انسانی و مادی برای هر دو طرف در طول حدود چهار دهه به همراه داشته است. به ویژه اینکه فرصت غلبه یک طرف بر دیگری؛ چه به حاشیه راندن یا حذف و حتی کمرنگ کردن آن، اگر نگوییم محال است، بسیار ضعیف به نظر میرسد.
عربها، حداقل اکثر آنها میگویند که ایران سیاست «توسعه طلبانه» و «مداخله جویانه» در پیش گرفته و دست از عادت «صدور انقلاب» و. قبضه بر دولت شان برنداشته و انجام هر کاری در جوامعشان از سوی سردمداران ایرانی و یاران و شبهنظامیانش مباح دانسته شده است.
آنها همچنین میگویند که ایران در صدد نابودی ساختار کشورهای عربی موجود به نفع گروههای غالبا مسلح خارج از دولت است. این گروهها علیه دولت و نهادهای آن اقدام کرده و تنها براساس پیوندهای مذهبی عمل میکنند. این ارزیابی با توجه تحریک و اعترافات واضح ایران و همچنین اعلام پیروزی در این و آن میدان یا محور بطور کلی درست است.
بخش ناقص یا ناگفته روایت عربی به همراه اندکی اعتراف رسمی، این است که عربها نیز تازگی شروع به دخالت در امور داخلی ایران کردهاند و به نوبه خود میکوشند آن را ادامه دهند. این دخالت تنها دفاعی و در چارچوب سیاست بازدارندگی یا حتی انتقام از موفقیتهای تهران و متحدانش در منطقه نیست. دشمنی برخی عربها نسبت به ایران، اخیرا آغاز شده و دقیقا بر اشکال و ابزارهایی بسیار شبیه آنچه ایران در سیاست خارجی خود به کار میبرد استوار است.
تفاوت این دو موضع و وضعیت در این است که عربها ناکام شدند و ایران موفق. بنابراین چنین نمود پیدا کرد که گویی گفتمان «مظلومیت عربی» درست است. اگر برخی عربها دارای روحیه صبور و برنامهریزیهای بلندمدت بودند، شاهد پیامدهای ناخوشایندی در ایران میبودیم و چه بسا پیش از سوریه و عراق به باتلاق تقسیم، فروپاشی و تجزیه گرفتار میشد.
رضایی در سخنان خود از «نقش» عربی در «توطئه» ای که اربیل در شبی تاریک و با نظارت مایستروی آمریکایی تدارک دیده است پرده برداشت. این سخنان مرا به یاد خاطرات چند ماه پیش جیهان سادات، همسر مرحوم انور سادات در شبکه «بی.بی.سی» عربی انداخت. وی به بخشهایی از گفتگوی همسرش و شاه سابق ایران، پس از پناهندگی به مصر اشاره کرد. سادات، به محمدرضا شاه پیشنهاد کرد که هر چه زودتر ناوگان دریایی خود به بنادر مصر فرابخواند و آماده «حمله متقابل» به منظور بازپس گرفتن تاج و تختن و شکست دادن انقلاب شود.
شاه مخلوع که مایوس، هراسان و سرخورده به نظر میآمد، این درخواست را نپذیرفت و حرکتی انجام نداد، اما عربها به این اکتفا نکردند. به محض این که کشتی انقلاب ایران در تهران لنگر انداخت؛ جنگ هشت ساله عراق، چنانکه بر همگان پیداست، با پشتیبانی سخاوتمندانه بسیاری از پایتختهای عربی و حمایت آمریکا آغاز شد که البته جزئیات آن بر کسی پوشیده نیست.
بنابراین؛ هیچ کدام از طرفین دیگر نمیتوانند ادعای «عفت» و پایبندی به قوانین بین الملل و اصل سیاست عدم مداخله در امور داخلی دیگری را داشته باشند و بگویند دولتشان «انجمن خیریه» است و کاری جز درازکردن »دست یاری» به سمت دیگری، در مقابل خیانت به و نقض اصل حسن همجواری توسط او، انجام نداده است.
همه در سیاستهای خصمانه علیه دیگری در مراحل و با ابزارهای مختلف و در اندازههای متفاوت مشارکت داشتهاند. این یک بازی است که ظاهراً هم چنان ادامه خواهد داشت، چون با توجه به موضعگیریهای فریبکارانه کاخ سفید در واشنگتن افزون هم شده است. بهزودی شاهد موسم پرهزینه این نبرد خواهیم بود و احتمالا از میدان «جنگهای نیابتی» که آتش آن از سالها پیش افروخته شده، فراتر رفته و به حوزه و میدانهای تازهای کشیده میشود.
تهدید چند ماه پیش عربستان سعودی مبنی بر انتقال آتش نبرد به داخل ایران و نیز تهدید رئیس جمهور ایران، حسن روحانی و برخی مقامات تهران مبنی بر انتقام از «کشورهای نزدیک» که علیه ایران توطئه کرده اند و مجازات آنها،؛ نزدیک شدن سریع ما به «لبه پرتگاه» را هشدار میدهد.
بدین ترتیب؛ اگر طرفین دعوا از «معادله صفر-صفر» در روابط خود دست برندارند؛ این امکان هست که به «ته دره» سقوط کنند. به نظر میرسد تقدیر این منطقه چنین است که تا عدم درک عمیق این باور که تنها راه نجات از این «حلقه سفت» و شکستن آن، وجود «یک رژیم منطقه ای برای برقراری امنیت و همکاری» است، هم چنان در محدوده آتش و خشم باقی خواهد ماند.
…………………………………………………………………….
http://emasc.org/news/view/10624
منبع: وبسایت مرکز تحقیقات و رسانه «ايماسک» وابسته به امارات متحده عربی
به قلم: دکتر عريب الرنتاوی پژوهشگر مشهور اردنی/ ترجمه از: نگام