✍️حبیب رمضانخانی
علیرضا فیروزجا، استاد بزرگ شطرنج و نفر اول جهان در رده بندی جوانان، رسما اعلام کرد که زین پس با پرچم فرانسه و برای تیم ملی این کشور مسابقه خواهد داد. خبری دردناک که مشابه آن را از ورزش تا عرصه های علمی و هنری فراوان در این سال ها شاهد بوده ایم.
یکی از جلوه های مدیریت و حکمرانی خوب در هر کشوری، بهره گیری از نخبگان آن کشور در عرصه های مختلف، فارغ از تفاوت مشی و عقیده، از طریق شایسته سالاری، حمایت و در اختیار قرار دادن فرصت ها و امکانات به آن هاست. ولی وقتی خروج نیروهای نخبه و تحصیلکرده تحت عنوان « فرار مغزها» صورت می پذیرد، آن هم بعد از صرف و تحمیل هزینه فراوان و هنگامه بهره گیری از آن ها، خود نشان دهنده ایراد در ساختار مدیریت کشور و عدم توجه به الویت هاست.
سال هاست که روند رشد جمعیت در ایران روند نزولی در پیش گرفته و کارشناسان هشدار می دهند که با این روند رشد جمعیت در سال های آتی منفی شده و می تواند تبعات ناگواری را رقم بزند. خاصه اینکه اکثریت همسایگان ایران دارای رشد جمعیت بالا و نیروی جوان قابلی هستند. در نتیجه از هر سو در داخل کشور از تبلیغ و سفارش تا بسته های تشویقی برای فرزندآوری پیشنهاد و برای کشور رسما تبدیل به یک دغدغه بزرگ شده است.
حال تصور کنید که اینهمه هزینه و تبلیغ و نهایت فرزندآوری با این هزینه های سنگین صورت پذیرد و نهایت به وقت جایگزینی جمعیت فرد نخبه و میوه رسیده را دو دستی از کف داده و در اختیار کشورهای دیگر قرار دهیم. آیا کمکی بالاتر از این، به قول دلواپسان، به دشمن می توان داشت که ما در این سال ها به کشورهای غربی انجام دادیم؟ آیا این با منطق و عقلانیت همخوانی دارد که بر افزایش جمعیت تاکید کنیم و اینهمه تبلیغ و تهیبج و در حد حماسه و جهاد جلوه دهیم، آنوقت از آن سو اینگونه افراد نخبه را به خروج و گاهی فرار رهنمون کنیم؟ آیا باید به این اصل توطئه معتقد باشیم که اقلیتی در داخل تعمدا به دنبال خروج و فرار افراد آگاه و نخبه هستند تا هم جا برایشان گشوده و هم از شر دانایی آن ها رها شوند؟
دو روز پیش بود که یکی از فعلان سیاسی و رسانهای معتدل، فرمودند می توان از قابلیت مهاجران افغان برای جبران کسری جمعیت بهره برد! فارغ از نگاه نژادپرستانه، مسلما در هر کشوری برای ورود مهاجران معیار و ملاک هایی برقرار است. برای ورود اولویت با نیروی کار نخبه و تحصیلکرده و مشاغل فنی است.
به دلیل هزینه های سنگینی که افراد کم سواد، سنین بالا و… از نظر اموزشی، بهداشتی و بحث تفاوت و اختلاط فرهنگی دارند، معمولا ملاحظات و سختگیری هایی برای ورود به کشور مقصد وجود دارد. خوب با این اوصاف اگر آقایان از این مسیر دنبال جایگزینی هستند، مسلما افراد نخبه و تحصیلکرده کشور افغانستان گزینه های مناسبتری برای مهاجرت و پذیرش خواهند داشت. می ماند گروه هایی که نیاز به رسیدگی های بهداشی و آموزشی برای همسان سازی اجتماعی و فرهنگی دارند که خود نیازمند هزینه های فراوانی هست.
نتیجه؛
با این اوصاف، آیا شایسته نیست با ایجاد تغییرات و اصلاحات ساختاری در سیستم، مانع از خروج و فرار مغزها شده و اینگونه دنبال جبران راه های هزینه بر و مشکل ساز نباشیم؟ بی شک اصلاح سیستم می تواند، اصل شایسته سالاری را الویت داده و با مسلط کردن افراد نخبه بر امورات کشور، چشم انداز و آینده رضایت بخشی را برای مردم ایران جلوه دهد. در نتیجه این خود باعث امیدواری به آینده و اقدام به فرزندآوری در مردم شده و ضمن افزایش معقول رشد جمعیت، باعث حفظ ژن نخبگی در کشور شده و از تسلط بیشتر ژن پخمگی و نوکیسگی در کشور جلوگیری خواهد کرد.