✍️ حسین منزوی
در اینکه هر انسانی ممکن الخطاست شکی نیست .
و اینکه رهبری هم، همانند دیگرمردمان این سرزمین در هر جایگاهی، امکان خطا و اشتباه را دارند باز شکی نیست .
اما فرق است بین تالی فاسدِ اشتباهات از ناحیه ی افراد، در جایگاههای مختلف .
یکپزشک در تشخیص بیماری، اشتباه کرده، و بیمار فوت میکند .
در اینجا بر اثر اشتباه، یک خانواده دچار ضایعاتی میگردد، که قانون برای رخداد چنین حوادثی، پیش بینی های لازم را تدوینکرده، و بعد از انجام یک پیگیری حقوقی، فرد پزشک و شرکت بیمه و ……. ملزم به تقبلِ ما به ازای ” مادی ” نسبتاً هم قدری در این موضوع میگردند، و از طرفی به نسبت جرم، در خصوص ادامه ی فعالیت پزشک مورد نظر تصمیم گیری قانونی صورت میپذیرد .
و خانواده ی متوفی از یکحق و حقوق نسبی برخوردار میشود ” اگرچه در این مورد، تالمات و ضایعاتی به خانواده ی متوفی بار میشود، که به درستی در طول حیات خود جبران ناپذیر خواهد بود ” .
اما زمانی که رهبر یکجامعه در شناخت و حمایت بی قید وشرط از یک نفر، و خاصا در جناح بندیهای سیاسی ورود اشتباه میکند، تالی فاسد این اشتباه سالهای متمادی دامن جامعه را در بر میگیرد .
اعتراضات، تجمعات، درگیریهای خیابانی، زخمی ها، کشته شدگان، فرارها، پناهندگی ها و جمیع رفتارها وجهه ی سیاسی پیدا کرده و بگیرو ببندها، دستگیریها، برخوردهای خیابانی، حبس ها، محصور کردنها، تقابل فیزیکی و همه ی اینها جنبه ی اعتقادی و از طرفی حقوقی به خود گرفته و قربه الی الله افعال به شدیدترین شکل خود، بروز مینمایند .
ایکاش در قانون برای چنین اشتباهات فاحشی، پیش بینی های لازم صورت میگرفت، و در صورت مشخص شدن این اشتباه، حکومت موظف به جبران مافات میگشت و به بهترین شکل از تمامی آسیب دیدگان این اشتباه اعم از زندانیان ومحصورین و تبعید شدگان و زخمی ها و خانواده های متوفی و حتی جناح سیاسی مقابل و ….دلجویی میشد، و برای چنین اشتباهی قانون ملزم میگردید تا رهبری جامعه را بازخواست نماید .