نگام ، سرویس گفتگو _ پالام پلوم پلیچ / باز هم دست تو رو شد / که گرگ هستی و باید فرار را بکنی…
شاید اگر این سروده “فاطمه اختصاری” را هنرمند تابوشکنی مثل شاهین نجفی نخوانده بود، امروز شاعر نه محبوب بود و نه بی وطن. البته تنها دلیل فشار بر او و محاکمه اش سرودن این شعر نبوده، اما یکی از حساسیتهای بازجویان همین شعر و ظن ارتباط شاعر با شاهین نجفی بوده است. حدود یک سال پیش دادگاه انقلاب تهران او را به تحمل یازده و نیم سال حبس و نود و نه ضربه شلاق محکوم کرد. حکمی شگفت انگیز برای یک شاعره جوان که از حساسیت شخص اول مملکت به مقوله فرهنگ ریشه می گیرد. در سال 1389بعد از جمع آوری مجموعه شعرهایش ’یک بحث فمینیستی قبل از پختن سیب زمینی ها‘ در نمایشگاه کتاب تهران، توجه عمومی به او بیشتر شد. اتفاقی که می تواند میزان صحت دغدغه های فرهنگی حکومت ایران و حدود موفقیت روشهای حذفی را به خوبی نشان دهد. فاطمه اختصاری مدتی است که موفق شده از مرزهای ایران خارج شود.
وبسایت خبری نگام به سراغ او که دیگر زیر تیغ نیست رفته تا درباره شاعری در غربت، سانسور، سنتهای دست و پا گیر خانواده و تفکیک حریم خصوصی و عمومی شاعر صحبت کند که در ادامه تماشا می کنید.
*نمی توان گفت هر شاعری روش خودش را دارد.
*شعر من ابتدا جوششی و بعد کوششی است.
*تفکر، ایده پردازی و تصویر پردازی از مراحل سرایش من است.
*حتی سانسور ذهنی شاعر هم خودسانسوری و آسیب زننده است.
*نظام فرهنگی سازنده سیاستهای کلی است و به قول میشل فوکو قدرت از پایین به بالا شکل می گیرد.
*دیدگاه فرهنگی آقای خامنه ای با نویسندگان و روشنفکران خیلی متفاوت است.
*مشکل از جایی آغاز می شود که یک فرد تصمیم می گیرد نظرات فرهنگی خود را به جامعه تحمیل کند.
*رهبر از فرهنگ به عنوان ابزاری در جهت تثبیت قدرت و پیشبرد سیاستهای جمهوری اسلامی استفاده می کند.
*سپاه پاسداران هر نوع تفکر، فرهنگ و هنری که با نظام همسو نباشد را در نطفه خفه می کند.
*هر شاعر و نویسنده ای یک سری ایدئولوژی دارد که در کارهایش منعکس می شود.
*به معنی واقعی کلمه، من کار غیر قانونی انجام نداده بودم و دیدگاههای تندتر از من فراوان بود.
*اجرای شعرم توسط شاهین نجفی به بهانه ای برای سرکوب من تبدیل شد.
*جمع آوری کتاب شعرهایم در نمایشگاه کتاب به شهرت من کمک کرد.
*حکم زندان من باورنکردنی بود و دلیلش جایگاه مردمی من بود.
*فیسبوک و بلاگ به شناخته شدن کارهایم کمک کرد.
*یک دوره ای جلسات و شب شعرها فراوان و پر شور بود.
*اگر در نمایشگاه کتاب من را جمع آوری نمی کردند، با توجه به تبلیغات و فروش خوبی که داشت حتمأ به چاپ دوم می رسید.
*وقتی کتابم اجازه انتشار ندارد، فضای حقیقی را از دست می دهم.
*زندگی خانوادگی برای فرد محدودیت می آورد.
*خانواده های جهان سومی محدودیتهای غلط و غیر منطقی دارند.
*مادر سنتی در خانواده جهان سومی با دیکتاتوری مردانه همسو است.
*بدون ارتباط با جامعه، شعر گفتن دشوار است و ادبیات در تعامل با جامعه شکل می گیرد و شعر فقط یک کاغذ و قلم و کنج خلوت نیست.
*چهل روز در سلول انفرادی زندانی بودم. پیش از اجرای حکم یازده و نیم سال حبس از ایران خارج شدم.
*عکس فعال سیاسی، هنرمند در زندان به مرده متحرک تبدیل می شود.
*مسیر فرار من با خطر مرگ همراه بود و در کنار آن ناچار شدم از خانواده و همه چیزم دست بکشم و آسان نبود.
*در ایران آزادی و امنیت نداشتم و مهمتر از آن نمی توانستم بنویسم.
*هر آدمی برای ماندن بر سر اعتقادش هزینه می دهد و هزینه دادن همیشه از سر اجبار است.
*دانستن فضای ذهنی هنرمند برای مخاطب عام جذاب است.
*باید بین زندگی شخصی و شعرهای شاعر فاصله بگذاریم و مثلأ هنگام خواندن شعری از گونتر گراس، به رابطه او با نازی ها فکر نکنیم.
*من هنوز هم احساس امنیت ندارم.