مجتبی لطفی
تجمع اخیر در مدرسه فیضیه از جمله صدها تجمعی است که بارها شعار، تهدید و هتک حرمت را در بطن خویش داشته است.
شاید بتوان سابقه این تندروی ها را به گروه فداییان اسلام ربط دهیم.
ترورها و اقدامات این گروه مورد انتقاد آیتالله العظمی بروجردی بود.
آقای بروجردی تندرویهای اینان را باعث بینظمی حوزه قلمداد میکرد و نه تنها از فداییان حمایت نکرد؛ بلکه آنان را به منزل خویش راه نداد.
فداییان در یکی از اعلامیههای خود به مصدق و کاشانی هم حمله کرده و نوشته بودند: “کاشانی و مصدق از فاحشههای پاریس بدترند” (خاطرات آیتالله صالحی نجف آبادی / کویر).
پس از انقلاب، فیضیه که نماد حوزه محسوب میشود؛ شاهد تجمعاتی بوده با عنوان دفاع از انقلاب و ارزشهای آن؛
اما، به این بهانه بارها و بارها با لشگرکشی از برخی موسسات و مدارس خاص و نهادهای نظامی، عملا مدیریت تریبونهای حوزه را بدست گرفتند.
با استفاده از رانت صداوسیما و دیگر رسانههای حکومتی این بخش خاص در جامعه خود را نماینده کل حوزه قلمداد کردند
تا جایی که اگر یک روحانی بر خلاف سیره موجود حرفی میزند؛ با تعجب از ناحیه مردم روبرو میشود که شما هم که حرفهای مارا میزنید!
در بسیاری از این تجمعات نه تنها علیه دولت منبعث از رأی مردم بلکه علیه برخی از مراجعی که منتقد حاکمیت یا بخشی از آن بودند، شعار داده میشد.
فراموش نمیکنیم سلب مرجعیت از آیتالله شریعتمداری را توسط جامعه مدرسین، حرکات تند و فجیعی که علیه وی شد تا جایی که معروف شد در طول بازجویی از یک روحانی اطلاعاتی سیلی خورده است.
پس از مرگ وی اجازه داده نشد وصی وی بر پیکرش نماز بخواند و در جای نامناسبی در قم دفن شد که آیتالله گلپایگانی طی تلگرامی به آیتالله خمینی از این برخوردها گله کرد.
میتوان از هتک حرمت دیگر بزرگان در فیضیه نام برد؛ مانند آیات: منتظری، روحانی، صانعی و آذری قمی. کسی باور نمیکرد که در حکومت اسلامی مراجع و مجتهدانش به حصر روند؛ مانند آیات: شریعتمداری، قمی، روحانی، منتظری.
حملات فیزیکی به بیوت مراجع نیز بارها توسط برخی از طلاب انجام شد که می توان به ۷بار تهاجم به بیت آیتالله منتظری و همچنین، حمله به بیت آیتالله صانعی پس از قضایای سال ۸۸ اشاره کرد.
در زمان اصلاحات، در تحصنی که شاگردان آقای مصباح یزدی در مسجد اعظم قم راه انداخته بودند برخی از آقایانی شرکت کردند که امروز با بیانیه از تجمع فیضیه انتقاد کردند.
هدف از آن تحصن نه تنها استعفا یا عزل عطاءالله مهاجرانی، بلکه سقوط دولت اصلاحات و خاتمی بود.
علاوه بر این، در حوزه علمیه دو بولتن خبری توسط جامعه مدرسین و تیپ ۸۳ امام صادق (زیر نظر مستقیم نمایندگی ولیفقیه در سپاه) منتشر میشود
که با نشر خبر و تحلیل، علاوه بر اینکه مراجع و حوزویانی که دگراندیش هستند را نشانه گرفتهاند، با نشر خبر و تحلیل به تخریب دولتهای اصلاحطلب مشغول بودند.
رانتی که برخی از شاگردان آقای مصباح و درسخواندگان موسسه تحت اشراف ایشان در اشغال پستهای مختلف در کشور و حوزه دارند، با روی کار آمدن احمدینژاد و اختصاص بودجههای هنگفت، سرعت گرفت.
البته با روی کار آمدن روحانی از شتاب آن کاسته شد: ولی با موضع انفعالی روحانی در برابر این جماعت، وضعیت، تفاوت خاصی نکرده و از دیگر حوزویان مستقل،حمایتی صورت نگرفت.
مشکل خاتمی و روحانی هماره این بود و هست که مشاورانشان در روحانیت، ناکارآمد بوده و جایگاهی در حوزه نداشتهاند.
علاوه بر این، طرحی ویژه، شجاعت و جسارت طرح واقعیات را برای برخی مراجع ندارند و این خود باعث شده تبلیغات یکسویه، برخی از بزرگان و حوزویان را دچار تردید در تحلیل مطابق با واقع نماید.
فیضیه همیشه در بطن خود فرزندانی داشته که علیه خود فیضیه کنش داشتهاند. این فرزندان در قامت “حوزه انقلابی” عمل کردهاند.
آنها با رانتی که در پرتو حمایت حاکمیت در اختیار دارند؛ خود را نماینده کل حوزه معرفی کرده و بر پستهای مختلف نهادهای انتخابی و انتصابی تکیه زدهاند.
ناکارآمدی نظام در بخشهای مختلف با حضور برخی از روحانیون در برخی از پستها، خود موجب بدبینی و در نتیجه قضاوت” فیضیه علیه فیضیه” را رقم میزند.
نگام ؛ ناگفته های ایران ما