✍️فرهاد قنبری
نمیدانم در آینده چه اتفاقی رخ بدهد یا چه کسی رئیسجمهور شود یا تغییرات سیاسی چه روندی را طی کرده و یا اصلاحات در نهایت به کجا ختم میشود، اما این واقعیت را میدانم که با این روش خالهبازی سیاسی که ما ملت در پیش گرفتهایم که یک روز قهر میکنیم و رأی نمیدهیم و یک روز دوباره آشتی میکنیم و با غلیان احساسات و هورا و سلام و صلوات و نذر یکی را بر صدر مجلس مینشنایم، تا دنیا دنیاست سرنوشت ما تغییری نخواهد کرد و ما هرگز از «زندهباد و مردهباد» و «حیا کن رها کن» دیگر خلاص نخواهیم شد.
ما ایرانیان باید برای یکبار هم که شده با خودمان تسویهحساب کنیم و این واقعیت ساده را بپذیریم که عرصهٔ سیاسی، عرصهٔ بازی کودکانه نیست که با قهر و آشتی با آن مواجه شویم. برای یکبار هم شده باید با خودمان تسویه حساب کنیم و روراست باشیم که رابطهٔ ما با رئیسجمهور و نمایندهٔ مجلس و مسئول و حاکم، رابطهٔ عاشق و معشوق نیست که یک روز احساس صمیمیت کنیم و برایشان قلب و بوس بفرستیم و روز دیگر از او دلخور شده و شمارهاش را از گوشیمان حذف کنیم.
چه خوشمان بیاید چه نیاید، باید یکبار هم که شده حسابمان را با خودمان صاف کنیم و با یک تصمیم عقلانی و به دور از احساسات آثار و نتایج کنش خود را تجزیه و تحلیل نماییم. وگرنه با تکرار مدام اینکه خاتمی ما را گول زد یا روحانی خیلی نامرد بود و جهانگیری فلان بود و… در عالم سیاست و تحولات اجتماعی ره به جایی نخواهیم برد و در این دور باطل خواهیم چرخید.
زندگی پر از پستی و بلندی، نیکی و بدی، راستی و کجی، راحتی و سختی، زشتی و زیبایی ، شادی و غم و.. است. باید مدام این سخن گرانقدر “سنکا” را به خاطر بیاوریم که: «اگر از افتادن و خردشدن لیوان آب خود، غمگین شدید، چیزی را لعنت نکنید، مشکل از برداشت شماست که پنداشتهاید، در زندگی، لیوان آب نمیافتد و نمیشکند!»
گاهی در زندگی پیش می آید که سالها مسیری را می رویم، سالها با کسی زندگی می کنیم، سالها به کسانی اعتماد می کنیم یا تمام زندگیمان را به پای کسی می ریزیم و بیشتر از چشمانمان به کسی اعتماد داریم اما پس از مدتی متوجه می شویم که همه مسیر را اشتباه رفته ایم. این اشتباهات، این انتخاب های درست و نادرست، این تجربه های صحیح و غلط، همه و همه بخشی جدا نشدنی از زندگی هر انسانی است و کلیت حیات فردی و اجتماعی او را تشکیل می دهد.
در کنش های جمعی و اجتماعی مانند مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات هم همین است. در این مواقع بهتر آن است که به جای مقصر دانستن دیگران و ناسزاگویی به زمین و زمان از تک تک تجربه ها و خاطرات تاریخی درس بگیریم و تاریخ را دوباره تکرار نکنیم. هر کشور توسعه یافته ای را که بنگریم همین تجربه های تاریخی و همین زمین خوردن ها و پا شدن های فراوان بوده است که به عنوان یک تجربه گرانقدر انباشته شده و در نهایت بهترین افق و مسیر را در پیش روی نسل های بعدی آن سرزمین قرار داده است.
ما ایرانیان هم به مانند تمام ملل جهان برای ساختن آینده بهتر هیچ چاره ای نداریم جز آنکه به جای فحاشی به این و آن دولت و رئیس جمهور و نماینده، به گذشته به مانند تجربه و پلی تاریخی بنگریم و برای ساخت آینده ای بهتر و تصمیماتی معقولتر از آن بهره بجوییم.