نگام؛ سیاسی_ زن جوانی که شوهر میلیاردری داشت ، دچار سرطان کلیوی شد،
بعد از مدتی بستری از بیمارستان مرخص شد،
هنگامی که زنان همسایه و قوم خویش و دوستان جوانش برای عیادتش می امدند در جواب همه انها که بیماری اش را میپرسیدند میگفت * ایدز * دارد.
این امر توجه دخترش را به خود جلب کرد تا اینکه بعد از رفتن مهمانها از مادرش پرسید:
مادر جان چرا به انها میگویی ایدز داری در حالی که بیماری ات چیز دیگریست ؟
مادر گفت دیر یا زود مرگم فرا میرسد،
این را گفتم تا هیچ کدام از این زنها بعد از مرگم، بفکر ازدواج با پدرتان نیوفتن …!!
گویند شیطان بعداز شنیدن این حرف در گوشه ی مجلس به خودزنی, گریه و استغفار و در آخر به سجده ی زنها، مشغول شد…!
البت این یک نوع ایدز فکری و روانی است که بسیاری از میلیاردرها دارند….
یکی از مباحثی که در جامعه ی امروزی ایران گریبان گیر بیشتر مردم و بخصوص زوج های جوان شده است، عدم تشخیص آرامش و آسایش در زندگی می باشد، متاسفانه در دنیای ماتریالیستی امروز، بیشتر تفکرات حول محور مادی گرایی می چرخد، درست است که اقتصاد یکی از مهمترین یا شاید اساسی ترین رکن شروع زندگی ها باشد و باید حتما به شرایط مالی زوج های جوان رسیدگی ویژه ای شود، اما فراموش نکنیم که آرامش در زندگی زناشویی مهمتر از آسایش است، تا آرامش نباشد هرگز آسایش و امکانات مادی نمی توانند زندگی را به یک سرانجام درست برسانند.
البت حکایت دولتمردان ایران، حکایت شتر مرغ است، نه بار می برند و نه تخم میزارن، از اقتصاد مردم دم از اقتصاد می زنند، جواب میدهند؛ انقلاب ما انقلاب فرهنگی است، از فرهنگ می گویند، جواب می دهند؛ انقلاب در حال رشد اقتصادی است…
ما که نفهمیدیم این انقلاب آخرش اقتصادی است یا فرهنگی….اگه شما فهمیدید خوش به حالتون…
پ ب