نگام ، سرویس گفتگو _ نرگس محمدی حقوقدان و سخنگوی کانون مدافعان حقوق بشر ایران در حالی به شانزده سال زندان محکوم شده که شش سال است در زندان به سر می برد و در این مدت امکان ارتکاب آنچه جرم خوانده شده را نداشته است. اتهامات او همان برچسبهای تکراری متداول در پرونده های سیاسی یا به گفته مسئولان، پرونده های امنیتی است.
در کنار این به نظر می آید نکته ای که باعث شده هزینه را بر این مادر جوان سنگین کنند، فعالیتهای حقوق بشری و صدای بلند او در پیگیری حقوق مظلومان است. مشارکت در تأسیس کانون مدافعان حقوق بشر ایران، سخنانش در سالگرد ستار بهشتی و همینطور دیدار کاترین اشتون، مسئول وقت سیاست خارجه اتحادیه اروپا با او چند تن از فعالان دیگر تنها چند نمونه از موارد متعددی است که مقامات امنیتی و قضایی ایران را سخت آشفته کرد. گویی مسئله حقوق بشر به گیجگاه جمهوری اسلامی تبدیل شده و در برابر افشای نقض آن کاملأ بی دفاع می شود.
به همین دلیل بسیاری بر این باور هستند که نرگس محمدی هدف انتقام جویی سران حکومت قرار گرفته و حکم سنگین شانزده سال حبس او به اتهاماتش ارتباطی ندارد و یا دستکم با فعالیتهایش متناسب نیست. چنانکه خودش نیز در نامه ای از قوه قضائیه خواسته تا تمام متن کیفرخواست او را منتشر کند. آش به حدی شور شده که تعدادی از نمایندگان مجلس دهم در نامه ای از قوه قضائیه خواسته اند پرونده خانم محمدی دوباره بررسی شود و درباره آن به مجلس توضیح داده شود.
همچنین در فضای مجازی کمپینی به نام ’نرگس محمدی را آزاد کنید‘ به راه افتاده. همزمان که ایران مجبور می شود تحت فشار خارجی و یا به گفته برخی منابع با دریافت مبالغ هنگفت، زندانیان دو تابعیتی را آزاد کند، از آزادی نرگس محمدی که از دو بیماری سخت آسم و ام اس -که به تأیید پزشکان و وکلا، اجرای حکم زندان را بلا موضوع می کند- رنج می برد، سر باز می زنند و او حتی برای دیدار یا تماس تلفنی با فرزندانش ناچار است جانش را کف دستش بگیرد و دست به اعتصاب غذا بزند. امروز صدای تظلم خواهی او در میان افکار عمومی و همچنین در نهادهای بین المللی پیچیده و این صدا نقطه روشنی است که با حمایت و فشار مدنی بتوان سرانجام به آزادی اش امید بست.
“پرستو فروهر” دختر بازمانده داریوش فروهر و پروانه مجد اسکندری که پس از گذشت هجده سال از قتل سیاسی پدر و مادرش هنوز هر آذر ماه در سالگردشان به ایران سفر می کند و از پیگیری حقوقی دست بر نداشته، به وبسایت خبری نگام درباره نرگس محمدی می گوید که در ادامه می خوانید.
*فارغ از نوع حکومت و دستکم در تاریخ معاصر، چرا همیشه نرگس محمدی های ایران قربانی بوده اند؟ مسئولیت شهروندان در قبال مدافعان حقوق آنها چیست؟ و چرا به آن عمل نمی شود؟ چرا نظیر حرکت رزا بارکس در آمریکا، حرکت امثال خانم محمدی در تغییرات اجتماعی ایران اثرگذار نبوده؟
این مقایسه دقیق نیست. حرکت رزا بارکس را باید در بستر تحولات اجتماعی آن دوره جامعه آمریکا بررسی کرد. من از به کار بردن لفظ قربانی، برای کسانی که مورد سرکوب قرار گرفته اند پرهیز می کنم. بویژه که نرگس محمدی در تمام تلاشهای سیاسی و حقوق بشری، فاعلیت خودش را حفظ کرده و دقیقأ هم به دلیل ایستادگی بر مواضعش هدف سرکوب قرار گرفته و متأسفانه بهای سنگین و غیر قابل قبولی را به او تحمیل کرده اند.
*مسئولیت شهروندان عادی چیست؟
در بررسی مسئولیت شهروندان عادی هم باید توجه کنیم که شرایط شهروندان چگونه است؟ و تا چه اندازه هدف سرکوب قرار می گیرند؟ در جامعه ایران با یک پدیده سرکوب ریشه دار روبرو هستیم. همواره می بینیم که فعالان سیاسی، مدنی و حقوق بشری به خاطر مطالبه حقوق بحق خود هدف وحشتناکترین نوع سرکوبها قرار می گیرند. از طرفی می توان حمایت بیشتر شهروندان عادی از فعالان را خواستار شد. اما از سوی دیگر وقتی حکومت هر نوع مطالبه مدنی را سرکوب می کند، بحث انتخاب مهم و پر رنگ می شود و خیلی ها انتخابشان مسیر نرگس محمدی نیست و به دلایل گوناگون نمی خواهند هزینه بدهند. مردم عادی به زندگی عادی برمی گردند و به روزمره می پردازند. این رفتار ایده آل نیست اما واقعیت در جوامع همین است. مگر در شرایطی که در بستر یک جنبش اجتماعی، این خواسته ها شکل عمومی تری به خود بگیرد. مسئولیت کسانی که در این زمینه تلاش می کنند است که اساسی بودن خواسته های افرادی نظیر نرگس محمدی را برای یک زندگی آزادانه و عادلانه در جامعه دائمأ تذکر دهند.
*یعنی مسئولیت عمومی کردن خواسته ها را متوجه شهروندان عادی نمی دانید؟
مسلمأ این مسئولیت متوجه آنها هم هست. اما تا زمانی که شرایط عمومی بیان مطالبات فراهم نیست و سرکوب شدید است، چنین خواسته ای از شهروندان عادی واقع بینانه نیست و غیر عملی به نظر می رسد. لااقل تجربه جامعه ما تا امروز به این شکل است. هر تفکری برای تبدیل شدن به کنش اجتماعی به بستر نیاز دارد و در حال حاضر این بسترها در جامعه ما فعال نیستند.
*فکر می کنید در دراز مدت حرکت امثال خانم نرگس محمدی بر جامعه تأثیرگذار باشد؟
بله امیدوارم. تمام تلاش خودم هم در طول این سالها برای پیشبرد حرکت دادخواهی به امید این است که دادخواهی جنایتهای سیاسی -که در افکار عمومی به عنوان یک خواست مطرح است- از مرحله خواست به مرحله مطالبه برسد و روی شانه های بیشتری حمل شود. این تلاش ما کنشگران است و اینکه از طرف مقابل تا چه اندازه به این خواست واکنش مثبت نشان داده شود، به شرایط اجتماعی بستگی دارد. الان ممکن است به تلاشهای ما واکنش مثبت نشان داده نشود، اما این هم مثل بسیاری از روندهای اجتماعی به نفس طولانی نیازمند است.
*جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در نامه ای از قوه قضائیه خواسته اند پرونده نرگس محمدی دوباره بررسی شود، آیا این راه حل مناسبی است؟ او طبق قانون اساسی و قوانین جاری جمهوری اسلامی ایران مجرم شناخته می شود و یا دلایل حکم زندانش را باید خارج از متن پرونده جستجو کرد؟
به نظر من هر حرکتی از درون بافت حکومت یا بیرون آن برای دفاع از نرگس محمدی و دیگر زندانیان سیاسی مثبت است. خصوصأ اینکه افرادی از درون حکومت هم در پی پاسخ به این خواست انسانی برآمده اند. اما اینکه آنچه نرگس محمدی انجام داده بر طبق قوانین جاری ایران جرم هست یا نه؟ باید همان نمایندگان و دستگاه قضایی به این سوال پاسخ دهند.
*خانم محمدی در نامه ای از قوه قضائیه خواسته تا جزئیات کیفرخواستش را منتشر کند.
دقیقأ. نرگس محمدی می گوید بر اساس وجدان انسانی و تعهد اجتماعی خود عمل کرده است. به نظر من هم هر قانونی که در کشور تصویب و اجرا می شود، باید با اصول حقوق بشر و حقوق انسانی افراد در جامعه تطابق داشته باشد. باید راه شهروندان برای بیان آزادانه عقاید خود باز باشد. حتی در جایی که با قوانین جاری کشور مطابقت ندارد، پافشاری انسانی و بدون خشونت بر روی مطالبات حقوق بشری حق شهروندان است.
*یعنی حقوق بشر را بر قانون ارجح می دانید؟
حقوق بشر را برای حفظ حیثیت ذاتی انسان، اساسی می دانم. قوانین کشور هم باید در جهت اصلاحات حقوق بشری تغییر کنند.
*ضعف دستآورد فعالان حقوق بشری ایران در کجاست؟ چرا با وجود این همه فعال حقوق بشر ایرانی، اندک دستاوردها هم حاصل کار آقای احمد شهید بوده؟
نقش موثر سرکوب را نباید فراموش کرد. امروز سرنوشت نرگس محمدی سرنوشت یک فعال حقوق بشر مصالحه جو در ایران است. فعالان حقوق بشر در ایران زیر فشار هستند. آقای احمد شهید صرفأ یک گزارشگر است، بنابراین آنچه می گوید بر اساس مجموعه گزارشهایی است که از فعالان حقوق بشر و فعالان سیاسی ایرانی به دستش می رسد. تمام اطلاعات و فکتهایی که به دست آقای شهید می رسد محصول تلاشهای افرادی است که خود را به پیشبرد حقوق بشر و گزارش موارد نقض آن متعهد می دانند.
*آیا این تلاشها به حد کافی اثربخش بوده؟
مسلمأ به حد کافی اثزبخش نبوده که ما با شرایط امروز روبرو هستیم. فعالان تلاش خود را انجام داده اند اما تلاششان گستردگی لازم را نداشته چون پیشبرد خواسته های اجتماعی بر دوش جمعیت اندک ممکن نیست. این تلاشها باید به خواسته های نهادینه شده در جامعه تبدیل شود و جامعه بر سر پس گرفتن حقوق خود از ساختار قدرت بر روی آنها ایستادگی کند. این اتفاق در مواردی رخ داده و در مواردی هم رخ نداده. راه این است که به این تلاشها ارج بگذاریم و آنها را توسعه دهیم.
*دولتهای غربی که پیگیری حقوق بشر را وظیفه اخلاقی خود تعریف کرده اند، برای آزادی دو تابعیتی های زندانی در ایران تلاش کردند اما برای نرگس محمدی اقدام عملی موثری انجام ندادند، آیا آنها در مورد حقوق بشر، تعریف و نگاه یکسانی دارند؟
یک پاسخ بدیهی این است که دولتهای غربی به حقوق بشر نگاه یکسانی ندارند. اصولأ هم در ساختار دولت، نسبت به شهروندان خود مسئولیت بیشتری وجود دارد تا نسبت به شهروندان دیگر کشورها. در طرف ایرانی وقتی یک شهروند دو تابعیتی آزاد می شود مسئولان می گویند آزادی اش به خاطر رأفت اسلامی بود، سوال اینجاست که چطور این رأفت اسلامی فقط شهروندان دو تابعیتی را شامل می شود؟ چرا در مورد نرگس محمدی و یا زندانیان دیگری که قدرتی پشت آنها نیست، رأفت اسلامی وجود ندارد؟ در واقع باید این دو گانه گویی را درون حاکمیت ایران هم جست.
*تجاربی مثل آزادی زندانیان دو تابعیتی، موثر بودن فشار را تأیید می کند و تجربه اعدام ریحانه جباری عکس آن را. نظر شما چیست؟
فارغ از این مثالها، من تصور می کنم فشار اگر از سوی جامعه مدنی داخل و خارج از کشور و یا نهادهای حقوق بشری که به طور شفاف با جامعه مدنی در ارتباط هستند و یا افکار عمومی باشد، موثر است و من از آن استقبال می کنم. برای اینکه تمام اینها در راستای پیشبرد اهداف و ارزشهای مشترک جوامع بشری است. دفاع از حقوق بشر و حق آزادی بیان در پیوستگی با یکدیگر موثر تر عمل می کند. اینکه حکومت در مواردی حمایتهای بین المللی از فردی را به عنوان چماق علیه او استفاده کند، برخوردی غیر انسانی است تا به دنیا نشان دهند در برابر فشارها کوتاه نمی آیند.
*آیا روند این واکنشها در جمهوری اسلامی متحول شده؟ مثلأ می توانیم بگوییم هر چه به پیش آمده ایم فشارها بیشتر جواب می دهد و واکنشها در جهت مثبت پیش می رود؟
بررسی این موضوع نیازمند تحقیق و پژوهش است که کار من نیست. آنچه من می دانم این است که حقوق بشر، موضوع جهان شمول است و برای پیشبرد آن باید از جامعه مدنی داخل و خارج از ایران کمک گرفت. باید افکار عمومی را بسیج کرد و از نهادهای حقوق بشری وابسته به جامعه مدنی کمک گرفت. میزان جواب دادن یا جواب ندادن این حرکتها، به سیاستهای ساختار قدرتی مرتبط است که در مراحل مختلف سعی کرده تا خواست عمومی را مهار کند و به آن پاسخ صحیح ندهد. مبنای حرکت من از حقی که مطالبه می کنم شکل می گیرد و نه شیوه هایی که طرف مقابل انتخاب می کند تا از زیر بار پاسخگویی شانه خالی کند.
*نرگس محمدی از دو بیماری سخت آسم و ام اس رنج می برد، عمومأ فرض بر این است که هیچ سیستم عاقلی علاقه ندارد خود را بدنام کند، خطر نرگس محمدی برای کیست و چیست؟ و در زندان ماندن او چه کارکردی دارد؟
هر جامعه ای که مثل جامعه ایران با نارضایتی و نقصان اساسی در سیستم حکومتی آشناست، برای تبدیل نارضایتی خود به کنش رو به جلو و رو به تغییر، به بستر مناسب نیاز دارد. بسترهای عادی این جریان احزاب و گروههای سیاسی هستند. منتها در جامعه ایران به دلیل وجود سرکوبهای طولانی مدت این بسترها یا کارآیی لازم را ندارند و یا اصلأ وجود ندارند، شخصیتها و جریانهایی که نارضایتی جامعه را به نوعی بیان می کنند می توانند این نیروی ناراضی را اثربخش کنند. نرگس محمدی نمونه چنین شخصیتی است. او کسی است که نارضایتی ها و موارد نقض حقوق انسانی را با صدای بلند بیان کرده و در مقابل فشارها و سرکوبها از پای ننشسته و در واقع عقب نشینی و مصالحه گری را -که حکومت سعی می کند به کنشگران تحمیل کند- نپذیرفته است. بنابراین فشار بر او بیشتر می شود تا هم او را ساکت کنند و هم به بقیه بگویند که ایستادگی در برابر شیوه های ظالمانه و نادرست چنین بهای سنگینی دارد.
*مثل معروفی هست که در ایران قهرمان خوب قهرمان مرده است، در سالروز ترور پدر و مادرتان فکر می کنید جامعه ایرانی و جریانات سیاسی تا چه اندازه از شجاعت و مطالبه گری فروهرها درس گرفته اند؟ یا اینکه قتلهای سیاسی به هدف هراس افکنی خود دست یافته؟
پاسخ به این سوال دشوار است. اما در هر صورت به نظر من در شرایط کنونی بیش از آنکه شیوه و افکار سیاسی پدر و مادرم در جامعه رشد پیدا کرده باشد، عکس آن یعنی نوعی از مماشات گری، محدود کردن خواسته ها و چرخه انتخاب بین بد و بدتر و معرفی این وضعیت به عنوان تنها گزینه ممکن، رخ داده است. امیدوارم جامعه با بازبینی این شیوه های بی حاصل به این نتیجه برسد که باید بر سر خواسته ها و حقوق مردم ایستادگی کرد و بیش از این به دور مماشات تن نداد.
*بنابر گفته شما می توان دریافت که هزینه پذیری جامعه پایین آمده. این وضعیت تا کجا قابل دوام است؟
صادقانه ترین پاسخ این است که نمی دانم. همیشه مبنای حرکت من از زاویه طلب حق بوده. به نظر من باید بر سر باز پس گیری حقوقی که از انسان و جامعه گرفته شده ایستادگی کرد. ایستادگی و مطالبه حق، خودش راه صحیح را نشان می دهد و امیدوارم که مطالبه گری در جامعه ما افزایش پیدا کند. البته همچنان نباید عامل سرکوب را نادیده گرفت. عاملی که در درون ایران موثر است. به همین دلیل مهم است که درباره سرکوب در ایران بیش از این صحبت شود و گزارش شود تا حساسیت اجتماعی در ایران نسبت به حقوق دگراندیشان افزایش پیدا کند و اتفاقی که در مورد پدر و مادرم و بسیاری از مطالبه گران در ایران رخ داد به مرور کمتر شود و دیگر کسی در ایران به دلیل داشتن عقیده مخالف و پیشبرد مسیر سیاسی دیگر کشته نشود./.