✍️شهاب الدین حائری شیرازی
ولایت فقیه بنظر بسیاری ازفقها منحصر به اموری ازقبیل قضاوت و سرپرستی امور واموال یتیمی که ولی ندارد میباشد .
در نتیجه مقلدان ایات عظام سیستانی ، وحید خراسانی ، شبیری زنجانی وصافی گلپایگانی و …تقریبا اکثریت مراجع فعلی ، الزام شرعی بر سپردن حکومت به فقیه ندارند .
از نظرفقهاء فوق الذکر رهبر به مانند رئیس جمهور بر اساس خواست مردم ، وکیل ایشان در رتق وفتق امور است و همانگونه که رئیس جمهور را مردم نصب میکنند نه خدا ، رهبر نیز چنین است .
بنظر این مراجع تقلید ، به هر شخص کارآمد و ذی صلاحی چه فقیه و چه غیر فقیه میتوان حکمرانی را واگذار نمود البته مردم با رای دادن به قانون اساسی در دو رای گیری قانون اساسی سالهای 57 و68 به اختیار خود یکی از شرائط رهبری را فقاهت دانستند .
مشکل اینست که عده ای از فقهاء بدنبال کاهش تاثیر مردم در سپردن مسئولیت به فقیه هستند و چنین می انگارند که چون حکومت از جانب خدا به فقیه سپرده شده است مردم نقش تعیین کننده در حکومت اسلامی یا جمهوری اسلامی ندارند !
حال آنکه
اولا اغلب مردم در زمانه فعلی از کسانی تقلید مینمایند که اصلا قائل به ولایت فقیه به معنی نصب فقیه از جانب خدا برای حکومت بر مردم ، نیستند .
ثانیا کسانی هم چون ایت الله خمینی که قائل به ولایت فقیه به معنی ضرورت حکومت فقیه بر مردم ، هستند شرط تحقق و مشروعیت حکمرانی فقیه بر مردم را ، بیعت و خواست مردم میدانند که ایت الله خامنه ای از آن تعبیر به مشروعیت مردمی نمودند .
گفتمان قائل به ولایت فقیه بایست ضمن اذعان به نقش کلیدی واصلی خواست مردم در قانونی بودن ویا شرعی بودن حکمرانی فقیه ، بیش از پیش در مسیر رضایتمندی مردم حرکت نماید .
آغاز افول و شکست جمهوری اسلامی ، احساس بی نیازی از تامین رضایت مردم و بی توجهی به خواست اکثریت ، در تصمیم گیری هاست .