پایگاه خبری / تحلیلی نگام – ✍️ داوود حشمتی
دولت رئیسی در حالی تلاش می کند خود را امید جامعه برای تغییر و ایجاد شرایط بهبود در جامعه معرفی کند که رفتارهایش دقیقا مغایر با این خواسته است. این دولت از سوی حاکمیت به صورت یکدست و یکچارچه مورد حمایت است و درحالی به قدرت رسیده است که اکثریت مردم از انتخاباتی که برگزار شد روی گردانده بودند. با این حال سه اتفاق اخیر نشان دهند که چرا امیدی به اصلاح از سوی دولت رئیسی وجود ندارد و این دولت به سرعت و به زودی مسیر «حامی پروری» و «ویژه پروری» را طی کرده و در دام ناکارآمدی گرفتار میشود.
اتفاق اول؛ تخلف در انتخاب زاکانی: شورای شهر ششم درحالی که زاکانی را به عنوان شهردار انتخاب کرد که شرایط قانون آن را به لحاظ مرتبط بودن مدارک تحصیلی و عدم داشتن سابقه شغلی در این باره هنوز هم حکم آن صادر نشده است. اما با نشستن وزیر کشور دولت رئیسی برکرسی قدرت، قانون به نفع زاکانی تغییر می کند تا با «پرورئی نجومی» او بر صندلی ساختمان بهشت تکیه بزند. دولت رئیسی نه تنها در این زمینه ممانعتی با این بی قانونی نخواهد کرد بلکه به طور ویژه با آن برخورد می کند و همانطور که در توصیف زاکانی گفتند او به دلیل داشتن «سابقه مدیریت بسیج» توانایی و صلاحیت هر پست مدیریتی را در کشور دارد. این اتفاق نگاه به آینده را در طبقه حاکم نشان می دهد.
اتفاق دوم؛ واکنش انتشار تصاویر دوربین های اوین: دوربین های زندان اوین درحالی هک شده بود که ابراهیم رئیسی در قوه قضائیه به سر می برد. نه او و نه رئیس دفتر امروزش که سابقا سخنگوی قوه قضائیه بود نسبت به این مساله هیچ واکنشی نشان ندادند. از طرف دیگر معاون اول قوه قضائیه فیلم ها را مونتاژ شده خواند و نایب رئیس کمیسیون حقوقی مجلس هم گفت که «فیلمهای منتشر شده از اوین، فیلمسازی صهیونیستها است» حداقل انتظار از رئیسی این بود که در مقابل این وضعیت (نه به عنوان کسی که در زمان وقوع این صحنه های دلخراش مسئولیت داشت) بلکه با عنوان فعلی اش یعنی مسئول اجرای قانون اساسی واکنش نشان داده و یک کمیته حقیقت یاب برای آن تشکیل دهد. کمیته ای که به توده مردم اثبات کند دولت بی طرف است و همانطور که پیشتر مدعی شده بود به حقوق شهروندی پایبند است در مقام اجرا آن را نشان دهد. با این حال دریغ از یک خط، یک جمله یا یک واکنش.
اتفاق سوم؛ حمایت از عنابستانی: نماینده سبزوار همان کسی است که به گوش سرباز نیروی انتظامی سیلی زد. قرار بود مجلس آن را بررسی کند. نیروی انتظامی از او شکایت کرد. اما دیدیم که با رای آوردن ابراهیم رئیسی عنابستانی نطقش باز شد و در مجلس فریاد سر می داد.یک لحظه تصور کنید به جای آن سرباز در ابتدای خط ویژه یک مانع الکترونیکی نصب شده بود که تنها برای ماشین هایی برداشته میشد که شماره آنها در سامانه ثبت شده بود. طبیعتا زمانی که ماشین عنابستانی به آنجا می رسید مانع برای او بالا نمی رفت. کاری که آن سرباز کرد دقیقا همین بود. او به قانون عمل کرد بدون توجه به اینکه عنابستانی خودش را چقدر صاحب حق، صاحب مملکت و جوان مومن انقلابی می داند.
اگرچه هر سه این وقایع اخیر که برشمردیم، اهمیت دارند و شاید به لحاظ ابعاد و وسعت اتفاق سوم از دو اتفاق دیگر بی اهمیت تر به نظر برسد، اما می توان گفت که واقعه سوم و بی توجهی به محاکمه عنابستانی به یک لحاظ از سایر موارد اهمیت بیشتری دارد. چراکه نماد عدم برخورد با شبکه حامیان و افراد ویژه (یا همان جوان مومن انقلابی) است.
به باور من اگر سیستم به واسطه یکدست شدن قدرت قصد اصلاح داشت، به جای حمایت از عنابستانی، باید آن جوان سرباز را قدر دانسته و حمایت می کرد. کشور برای پیشرفت نیاز به جوانی دارد که همچون آن سرباز «قانون» را بر هر شخص و فردی ترجیح دهد. اما سیستم امروز به جای آن سرباز، عنابستانی را حمایت می کند و به نقض حقوق زندانیان بی توجه است.
آنها تصور می کنند این جوان مومن انقلابی قرار است که کشور را نگه می دارد. در حالی که سخت در اشتباهند. آن کسی که کشور را حفظ می کند همان جوان وظیفه شناس است که سیلی خورد اما بر اجرای قانون اصرار کرد. سرنوشت عنابستانی هم به عنوان جوان مومن انقلابی در بهترین حالت سرنوشت سعید مرتضوی، سعید عسگر، اکبرطبری، بیژن قاسم زاده، محمود احمدی نژاد است، که خود را فدایی سیستم معرفی می کند و در نهایت در مقابلش می ایستد.