عيسي سحرخيز
مي توان زماني با كسي هم فكر و هم نظر بود و در اين مقوله خيلي هم به هم نزديك، حتي نزديك تر از دوست گرمابه و گلستان، اما شرايط كه عوض شد راحت تغيير راي و نظر داد!
مي توان تغيير فكر و نظر داد و گفت: “نمیشود که انسان یک دهه همهکاره کشور باشد، بعد در دهه بعدی تبدیل شود به مخالفخوان کشور… این کسانی که کشور در اختیارشان بوده یا هست، دیگر حق ندارند علیه کشور حرف بزنند، اینها باید پاسخگو باشند.”
حتي، شش هفت ماه بعد هم مي توان بدون پوزش خواهي از مردم بابت اشتباه هاي فاحش و زيان بار كذشته تكرار كرد: “برخی به اسم اینکه طرفدار ضعفا هستیم و می خواهیم اوضاع را درست کنیم، خودشان ملتفت نیستند اما عملاً در چهارچوب نقشه دشمن حرف می زنند و اقدام می کنند. آنها که می گویند دولت باید برکنار شود در نقشه دشمن نقش آفرین هستند. دولت باید سرکار بماند و با قدرت، وظایف خود را در حل مشکلات انجام دهد”.
اما نمي توان تغيير فكر و نظر داد، ولي با “نقش آفرينانِ نقشه دشمن” برخورد عملي نكرد، يا حتي در چيدمان نيروهاي سياسي در نهادهاي انتصابي، سيد محمد خاتمي را كنار داشت، اما كماكان محمود احمدي نژاد را در “مجمع تشخيص نظام” نگاه داشت!
مي توان حرف ها و نقدهاي تكراري را شنيد، اما نمي توان “بي پوزش خواهي زباني” و “بي اقدام عملي”، اين حرف ها را چندان جدي گرفت و به راحتي باور كرد!
نگام ؛ ناگفته های ایران ما