پایگاه خبری / تحلیلی نگام ، کسرا تبریزی، نویسنده، شاعر و ترانهسراست. او در معرفی خود میگوید: “دانشجوی کارشناسی ارشد ژنیک هستم. بیش از ده سال است فعالیت ادبی میکنم. پیشتر در زمینه شعر نیمایی و بعد در شعر سپید فعالیت میکردم و چند سالیست پس از شاگردی استاد بزرگوار «شهیار قنبری» ترانه سرایی هم میکنم. سعی در داستاننویسی دارم و تلاش دارم منتقد خوبی هم باشم.”
«کسرا تبریزی» دو مجموعه کتاب شعر دارد که یکی را با نشر مایا به نام “خواب کرخت” و دیگری را با نشر روناک در هلند به نام “بی سرزمین” منتشر کرده است.
میثم شریف با او همکلام شده است تا درباره وضعیت هنری-سیاسی ایران و همچنین وضعیت چاپ کتاب و مافیای هنری در ایران صحبت کند. این گفتگو را بخوانید:
میثم شریف: آیا حاکمیت در برابر کارهای هنریتان برخوردهای امنیتی با شما داشته است؟ رفتار امنیتی را چگونه تعریف میکنید؟ گمان میکنید این برخوردهای امنیتی موفقیتآمیز بوده است؟
– کسری تبریزی: حقیقتا جوابی جز بله نمیتوان داد! برخوردی امنیتی تر از سانسور ها و تهدید برای یک هنرمند تنها بازداشت و حذف است که خوشبختانه تا به حال بازداشتش را فقط نچشیده ام. اما سانسور کتاب خواب کرخت و رد شدن داستان ها و شعر ها در جشنواره ها و مجلات، یعنی برای من هم دستی بر آتش داشته اند. سانسور اما بدترین درد ماست، که متاسفانه منجر به خود سانسوری میشود و شاعر را از محتوای تفکرش دور و به گرداب سطحیات می اندازد. این خودش قتل تفکر است که از صد زندان رفتن بدتر!
– اینکه ما را از جامعه ادبی حذف کرده اند و تریبونی نداریم که حرف بزنیم و یک مبارزه با بی ادبیاتی های متشاعر آن هم بدون هیچ جایگاهی به ما تحمیل شده است کم نیست! در موفقیت آمیز بودن برخورد ها همین بس که سرانه ی مطالعه ی جامعه ی ما را نگاه کنیم…همین که یک کتاب خوب هم به زور در سال در می آید، یک شعر خوب نمیخوانیم و سطح توقع مخاطب به کف آسفالت چسبیده یعنی خیلی هم موفق بوده اند. شعر و ادبیات زمانی راهگشای بشریت بود اما امروز چیزی جز یک سرگرمی نیست و مخاطب به آن احساس نیاز نمیکند. این یعنی یک عده(نه من که کوچکترینم) خوب حذف شده اند و جا برای سانتیمانتالیست های سطحیات باز شده است پس با این وضع جز این نمیشود توقع داشت. بله موفق بوده اند بسیار هم بوده اند!
میثم شریف: حالا که وضعیت کشور ایران طوری شده که مردم بر سر « نان » در جنگند، هنر و به طور مشخصتر «ادبیات» چه راهبردی میتواند در این راستا داشته باشد؟ جایگاه هنر در مبارزات سیاسی -از نظر شما- چیست و یا کجاست؟ آیا به طور کلی هنر میتواند نقشی در پیشبرد اهداف سیاسی داشته باشد؟
– کسری تبریزی: هنر اگر برای مردم نگوید و برای آزادی و نان نجنگد اصلا به چه درد میخورد؟! یانیس ریتسوس در شعر با ترجمه ی شاملوی بزرگ میگوید: “توده ی کوچک بی زنجیر و بی گلوله…می جنگد برای نان خودش برای نان همه…”. پس در واقع ادبیات و نگارنده ی آن در ابتدا برای نان خودش و در نهایت برای نان همه و آزادی همه می جنگد. و اگر جز این باشد و قرار نباشد تغییری ایجاد کند به درد لای جرز دیوار میخورد.
هنر در مبارزات سیاسی در تاریخ جهان همیشه پرچم دار بوده است. شما نگاهی به شیلی در زمان ویکتور خارا یا ایتالیایِ موسولینی در زمان پازولینی و دیگران یا همین ایران در زمان پهلوی بی اندازید، میبینید که مردم به دنبال هنرمند بودند چرا که تفکر و تعقل میخواستند نه ایدئولوژیِ دگم و بسته، من اعتقاد دارم هنرمند در روند مبارزه ی مردمی یک آلترناتیو بالفطره است و یک لیدر تمام عیار که با تعمق خودش از مسائل اجتماعی و سیاسی و تلفیق آن با تاریخ و فلسفه راهگشای آگاهی مردم میشود. یعنی تاریخ این را نشان میدهد و امروز باید باشد که نیست.
– در پیشبرد اهدافِ یک ذهنیت دیده ایم که اگر ذهنیت حاکم بوده باشد و هژمونی شده باشد، آن هنر موثر واقع نشده مثلا در شوروی استالینیستی هنرمندان بزرگ و زیادی بودند و در آخر همه یا فرار کردند یا خودشکی و یا زندانی شدند و زیر یوق تفکر نماندند چرا که هنرمند ذاتا آزاد است و هرگونه در بند کشیدنی او را از محتوای خودش دور میکند و به قهقرا میبرد که در نهایت یا هنرمند تمام میشود یا سیستم و یا هر دو!
میثم شریف: چاپ و انتشار مطلب غیر قانونی را یک نوع فعالیت زیر زمینی خطاب کنیم؛ نظرتان در مورد ادبیات «زیر زمینی» چیست؟ تصور میکنید مخاطب جدی ادبیات تا چه اندازه میتواند با ادبیات زیر زمینی حال حاضر ارتباط برقرار کند؟
– کسری تبریزی: ما ادبیات رو زمینی هم نداریم به لطف دوستان چه برسد به زیر زمینی.
البته اگر از سطحیات محتوا بگذریم می بینیم که هنر مختص فضای مجازی شده و کمتر کسی کتاب میخواد اما اگر هم بخواهد کتاب خوب بخواب به ادبیاتی بازار سیاه و چاپ های غیر رسمی روی می آورد. کتابهای ناشران معروف را خود نویسندگان آن کتابها و دوستانشام میخرند و یا طرفداران چشم و گوش بسته، کسی که دغدغه ادبیات دارد سراغ این اراجیف نمیرود(البته منظور من اکثر کتابهای این نشرها هست و قطعا کتاب های خوب هم در میانشان یافت میشود).
– مخاطب جدی ادبیات که من بعید میدانم امروز بیشتر از ده هزار نفر باشد یا کتاب pdf میخواند که بخش اعظمش از همان زیر زمین است و یا کتاب های بازار سیاه چاپ های زیر زمینی را چرا که اکثر کتاب های درست و حسابی مجوز نمیگیردند که بخواهند در کتاب فروشی های شیک پیدا شوند و همان بهتر که پیدا نمیشوند. جای کتاب روی همان زیلوی دست فروش بهتر است چرا که کتاب کالا نیست و این کتابفروشی های مجلل حس مرکز خرید به ادم میدهند.
میثم شریف: هنرمند مستقل کیست؟ اهداف هنرمند مستقل چیست؟ آیا به هنر دولتی اعتقادی دارید؟
– کسری تبریزی: هنر در ذات خودش رهایی بخش است و نمیتواند مستقل نباشد، پس به این تقسیم بندی زیاد معتقد نیستم اما هنرمند میتواند وابسته باشد، که در نهایت دیگر هنرمند و تاریخ او را در معده اش هضم میکند داستان سَلیری و موتزارت را که به خاطر دارید یکی درباری بود و حالا کسی به زور او را میشناسد. من اعتقاد دارم هنر یا متعهد است یا غیرمتعهد. هنر متعهد هنری است که در بنیادش ایجاد تغییر را حس میکنیم، هنری است که می آید برای دگرگونی و برای ایجاد یک حس مشترک جهانی، جهان وطنی و بی مرزی و در نهایت عشق برای نوع بشر به هدیه می آورد، البته یادمان نرود در نهایتش نه در زمانه ی زنجیر و خون! هنرمند مستقل یا به اعتقاد من متعهد کسی است که به دنبال پول از جانب هنر نمی رود یعنی خودش را نمیفروشد، نه این که نان نخورد بلکه از طریق فروش ذهنیات هنری خود به زورگویان نان نمیخورد. به قول شاملو: “هنر ذاتل نمیتواند با حکومت باشد و همیشه ب حکومت است”. هنرمند مستقل هم اینطور است، پس دولتی بودنش واقعا خنده دار است. متاسفانه در زمانِ فتیشیزم کالا میشود همه چیز را با پول خرید و هنرمند هم مستثنی نیست!
میثم شریف: اگر سانسور را یک تیغ دو لبه بدانیم، چه راهکارهایی را برای مبارزه با سانسور پیشنهاد میکنید؟ آیا سانسور و فشار از سمت حاکمیت بر هنرمندان در این سالها موفقیت آمیز بوده است؟
– کسری تبریزی: راهکار که قطعا کم نیست اما زیاد هم نیست چون کارای اش مهم است. چاپ های زیر زمینی تا حدودی موفق بوده اند اما من کتاب الکترونیکی را ترجیح میدهم هم راحت به دست می آید هم ارزان تر است و از بعد کالایی هنر کم میکند و هم کمتر میشود سانسورش کرد البته در صورت وجود نشرهای الکترونیکی مستقل که کم کم دارند پدید می آیند و البته نشرهایی در خارج کشور هم هستند مثل روناک و ناکجا که سعی در شکستن سد سانسور دارند و تا حدودی موفق بوده اند چرا که برای مخاطب داخلی کتاب الکترونیکی تهیه کرده و برای مخاطب محلی و لوکال خود کتاب فیزیکی. اما مهمتر تن ندادن هنرمندان به سانسور است که کمتر در بین شاعران و نویسندگان امروز میبینیم. برای شکست یک سد این چنینی باید اول با آن همکاری نکنیم و سپس بر علیه ش مبارزه کنیم.
– بله، قطعا و قطعا موفق بوده اند و دوباره به پاسخ سوال دوم مراجعه میکنم این حجم از سطحیات و انفعال نشان میدهد یک جای کار هنر میلنگد و اگر کمی دقیق شویم میبینیم جایی ست که هنر خوب در پستوی خانه نهان میشود و هنر بد در بازار به وفور برای همه موجود است. این نهان شدن یک قتل هنری ست چرا که سانسور و حذف ادبیات را اخته و منفعل میکند و سطحیات را چون افیون در جامعه می پراکند و مخاطب میخواند و فکر میکند دارد یاد میگیرد ولی بعد از سالها هیچ تغییری ایجاد نمیشود پس اولین اصل هنر یعنی تغییر در فرهنگ و اجتماع و آگاهی در روند تکاملی جامعه زیر سوال میرود.
میثم شریف: نظرتان در مورد انتشاراتیهای داخل ایران چیست؟ آیا اعتقادی به مافیای نشر دارید؟ این مافیا دست چه کسانیست؟
– کسری تبریزی: انتشارات داخل ایران یعنی مافیا به معنی خاص کلمه!
– در روند کالایی شدن هنر و کتاب به عنوان کالا و هنرمند به عنوان کارگر، می بینیم که نشر ها در رقابتی برای گرفتن مارکت هستند، پس فقط برایشان پول مهم است و بس از مولف پول میگیرند و به او میگویند کتاب تو که نمی فروشد پس پول بده تا برایت چاپ کنیم، یک قرارداد نیم بند میبندند و کتابها راهم هر جور شده آب میکنند و هم پول مولف و هم پول فروش را میگیرند و دیگر جواب مولف را هم نمیدهند.
در باب ترجمه بدتر است که عملا مترجم میشود عمله ی نشر و برای او ترجمه میکند و چندرغاز پول میگیرد و حتی اسمش هم روی جلد کتاب نمی آید. اینکه این مافیا چه کسانی هستند تشخیصش از جهتی ساده و از جهتی سخت است، هم دست سرمایا دارانی است که به کاغذ علاقه دارند به جای کارخانه و هم دست شاعرانی است که بیشترشان خودشان را فروختند و روابط سیستمی دارند، پس راحت میتوانند مجوز کارهایی را که میخواهند بگیرند و کارهایی را که نمیخواهند نه البته قبلش پولشان را گرفته اند، در واقع خود نشرها بزرگترین سانسورچی ها هستند!
میثم شریف: در طول سالها هنرمندان بسیاری به دلایل مختلفی از ایران کوچیدهاند، و به دلایل امنیتی اجازهی بازگشت به ایران را ندارند؛ شما چه احساسی نسبت به این ماجرا داشته و دارید؟
کسری تبریزی: خب این طبیعی است، سیستم راه را باز میگذارد که یا بروید بیرون یا زندانی شوید. اولین بار هم نیست، مگر تارکوفسکی از شوروی رانده نشد؟ خیلی ها بودند در زمان موسولینی که از ایتالیا رفتند امریکا و از شوروی به جاهای دیگر. اما در ایران که کلا هنرمند زیاد دارد این حجم مهاجرت خیلی بیشتر است. مهاجرت که نه به قول ایرج جنتی عطایی بزرگوار: “تبعید اجباری”. و هنرمند چون جانش و هنرش برایش مهم است میرود و دیگر بر نمیگردد و جامعه اش خواه یا ناخواه با اختگانِ اسم و رسم دار عجین میشود و در تابوت بی محتوایی میخوابد. اشترواس در مقاله ی سرکوب و نوشتن میگوید: ” هنرمند زمانی به اوج اعتلای فرهنگی و محتوایی خودش میرسد که در سرکوب است” من نمیدانم چرا این در قبال جامعه ی ادبی معاصر ما صدق نمیکند. نمیدانم شاید ما اشتباه میکنیم!